گزارش عادی یک روز محمدرضا شعبانعلی برگرفته از سایت شخصی او:

حدود ساعت چهار بیدار می‌شوم. یک برگه نیایش روزانه دارم که خودم نوشته‌ام. آن را چند بار می‌خوانم. در همان رختخواب، لپ‌تاپ به دست، نگاهی به چند سایت خبری می‌اندازم. تلاش کرده‌ام از خبر‌گزاری جمهوری اسلامی تا خبر‌گزاری‌های صهیونیستی در میان فهرست آنها باشد. پس از خواندن تمام آنها می‌توانم به برایندی از وضعیت جهان دست‌ پیدا کنم. نگاهی به شاخص‌های اقتصادی می‌اندازم. چند صفحه‌ای کتاب می‌خوانم. همیشه یک برگ کاغذ یا یک فایل باز روبرویم دارم تا تداعی‌هایم را بنویسم. حدود ساعت پنج، پیامک‌ها را می‌خوانم و برخی را پاسخ می‌دهم. بعد ایمیل‌ها را چک می‌کنم. دوباره نیم‌ساعتی می‌خوابم و به کار‌هایی که باید آن روز انجام دهم فکر می‌کنم. کار رسمی بین شش تا هفت شروع می‌شود. شادی قلی‌پور مدیر برنامه‌هایم، برنامه‌ی روزمره را یادآوری می‌کند و به خاطر تمام قرار‌هایی که بدون هماهنگی او گذاشته‌ام توبیخ‌ام می‌کند. حق هم دارد. روز‌ها و ساعت‌های زیادی وجود دارد که گاه به سه یا چهار یا پنج نفر همزمان قول داده‌ام! معمولاً صبحانه هر روز را در دفتر یکی از دوستان یا شریکانم می‌خورم تا ضمن خوردن صبحانه، بتوانیم برای کارهایمان هم برنامه‌ریزی کنیم. پس از صبحانه جلسات متعدد یکی پس از دیگری برگزار می‌شود. معمولاً این جلسات تا ساعت یک بامداد ادامه پیدا می‌کنند. از جلسات جدی دولتی تا جلسات بانک‌ها و بیمه‌ها تا جلسات کوچکی که در محافل دوستانه‌تر برگزار می‌شود. معدود فرصت‌های خالی بین جلسات را با همکارانم برای کارهای داخلی‌مان صرف می‌کنم. در این میان، یکی دو روز در هفته‌ هم کلاس‌هایی دارم که معمولاً آنها را از پنج تا نه شب برگزار می‌کنم. ساعت یک بامداد، کامپیوترم را باز می‌کنم. کامنت‌های سایت را جواب می‌دهم البته در ماشین‌ هم در فاصله‌ی بین جلسات، اگر اعصاب و حوصله‌ای باشد، کامنت‌ها و ایمیل‌ها را روی تبلت می‌خوانم و پاسخ می‌دهم به همین دلیل کامنت‌ها در طول روز کوتاه‌‌تر از شب‌ها پاسخ داده می‌شوند! و خلاصه‌ای از کارهایی را که برای روز‌های آتی مانده، می‌نویسم. در لابه‌لای این کارها، تلاش می‌کنم هر روز بین پنجاه تا صد صفحه کتاب بخوانم و نکاتی را یادداشت کنم تا بعداً روی آنها فکر کنم. این برنامه در هفت روز هفته تکرار می‌شود. طی ده سال اخیر تعداد روز‌های تعطیل من مجموعا به صد روز نرسیده است.

گزارش یک روز عادی دارن هاردی برگرفته از کتاب اثر مرکب:

آیفون من ساعت 5 صبح زنگ می زند و من دکمه یادآوری را می زنم. بعد، می دانم که هست دقیقه وقت دارم برای سه کار اول، قدردان تمام چیزهایی هستم که به آن فکر می کنم. دوم، هر روز به یک شخص ابراز محبت می کنم. سوم، درباره هدف شماره یک زندگی ام فکر می کنم و سه کاری را انتخاب می کنم که همین امروز می توانم برای نزدیک شدن به آن انجام دهم. قهوه سازم را روشن می کنم و حدود 10 دقیقه تا دم آمدن قهوه فرصت دارم در این فرصت حرکات کششی انجام می دهم. بعد از انجام حرکات کششی، یک فنجان قهوه میزم و برای 30 دقیقه مطلب مثبت و آموزشی می خوانم. بعد از آن مهم ترین پروژه ام را بر می دارم و به مدت 1 ساعت با تمرکز کامل و بدون حواس پرتی روی آن کار می کنم. بعد از آن راس ساعت 7 صبح، سراغ تنظیم مجدد اهداف اصلی یک ساله و پنج ساله می روم و اهداف کلیدی آن فصل سال و اهداف اصلی هفتگی و ماهانه ام را تنظیم می کنم. بعد سه مورد از مهم ترین و باارزش ترین اولویت های روزم را مرور یا تنظیم می کنم؛ بقیه روز می تواند میلیون شکل متفاوت داشته باشد.

وجه مشترک بین این دو تعریف از روز دو فرد موفق را در چه می توان دید؟

بارها زندگی و روزهای افراد موفق را خوانده بودم اما به این مسئله کاملا بی توجه بودم تا با آن در کتاب اثر مرکب آشنا شدم.

رویه های صبحگاهی و شبانه ثابت

تمام افراد موفق و صاحبان کسب و کارهایی که با آن ها همکاری داشته ام، علاوه بر عادت های خوب، برای انجام کارهای منظم روزانه شان، رویه هایی را به وجود آورده اند. این تنها راهی است که هر یک از ما می توانیم به طور پیش بینی پذیری رفتارمان را تنظیم و کنترل نمائیم.(دارن هاردی)

این رویه های صبحگاهی و شبانه، باید به گونه ای تنظیم شود که برای 50 سال پیش رو قابلیت اجرا داشته باشد؛ ثبات و پایداری در آن رمز موفقیت است.

دن اریلی در کتاب نابخردی های پیش بینی پذیری(به نقل از صدرا علی آبادی) می گوید که تصمیم های ما به هم وابسته هستند و در واقع ما زنجیره ای از تصمیم ها را اخذ خواهیم کرد. تصمیم اینکه صبح خود را با چه شیوه ای و چه کارهایی آغاز کنیم می تواند بر روی تصمیم های ما در ادامه روز هم موثر باشد و برای ما روزی شکوهمندتر بسازد.