کتاب می خوانیم تا کتاب را به اتمام برسانیم و هر گاه بقیه درباره آن صحبت کردند بگوییم این کتاب را خوانده ام یا کتاب می خوانیم تا به ذهنیت جدیدی برسیم و برای خود میکرو واکنش تعیین کنیم و آن را وارد زندگی روزمره خود کنیم.

به یاد دارم کتاب هفت عادت مردمان موثر را یکبار خواندم. با دوستانم درباره آن صحبت کردم از آن خلاصه برداشتم و در دفتری جداگانه یادداشت کردم اما الان هیچ چیزی از آن را به یاد ندارم و وارد زندگی ام نشده است.

چند ماه پیش بود که به این فکر می کردم که من که متمم می خوانم و وقتم را برای آن می گذارم، با کسانی که در سال هیچ مطالعه ای در زمینه غیر تخصصی خود ندارند و حتی یک صفحه کتاب نمی خوانند و احساس نیازی هم به آن نمی کنند چه تفاوتی دارم؟ واقعا اگر من آنچه می دانم و می خوانم را وارد عمل نکنم چه تفاوتی با دیگران داشته ام. مگر جز این است که اگر وارد حوزه عمل به دانسته ها نشوم، وقتم را تلف کرده ام و آن هایی که وقت خود را با بازی و سرگرمی تلف می کنند به مراتب جلوتر از من هستند.

آنچه موجب تمایز من خواهد شد آن چیزی است که در عمل من دیده می شود آن چیزی که جزء دانسته های من است اگر وارد عمل نشود به کار نمی آید.