در دسترس بودن و وجود برخی انسان ها، اشیاء و شرایط در ما این توهم را ایجاد می کنند که همیشگی هستند و در این شرایط است که قدر دان آن ها نخواهیم بود.

پدر و مادر که نعمت حضور و کنارشان بودن گاهی به ما توهم می دهد که حضورشان چندان هم مهم نیست

شغلی که دارم و هر روز صبح ساعت 7 از خانه خارج می شوم و به محل کار می روم تا 8 آنجا باشم

پاهایی که هر روز با آن ها قدم می زنم و لذت می برم

چشمانی که با آن ها افراد و اشیاء و مناظر را می بینم و لذت می برم

دوستانی که بی حاشیه و همیشه در کنارمان هستند برای تفریح

همکاران دلسوز و مهربانی که حضورشان امید بخش است

مدیر دلسوز و با تجربه که تفویض اختیار می کند

روزهای عادی زندگی روزهایی هستند که صبح بیدار می شوم، چند صفحه ای می نویسم، اندکی قدم می زنم، وبلاگ می خوانم، کتاب می خوانم، با مشتری ها سر و کله می زنم، معامله می کنم، تعاملات اجتماعی دارم و چیزهایی از این جنس.

وجود و تکرار این نعمت‌ها،گاهی این توهم را در ما به وجود می آورد که دائمی هستند. توهم دائمی بودن این نعمت(های به قول من پنهان) باعث می شود نسبت به حضورشان سپاس گذار نباشیم.

من گاهی یک روز از هفته سرکار نمی روم

گاهی از خانواده به قدر کافی دور می شوم

مریض که می شوم

گاهی از دوستانم به قدر کافی دور می شوم

نعمت هایی در زندگی دارم که دیدن و درکشان نیازمند فاصله گرفتن از آن هاست.

مراقب روزهای عادی زندگی مان باشیم.