از آخرین پستی که در وبلاگ آپدیت کردم، 23 روزی می گذرد!

در این میان، پیگیر اتمام و به نتیجه رساندن پایان نامه ام بودم. کاری سخت و دقیق که همراه با پیش بردن وظایف شغلی سخت تر هم می شود.

راستش را بخواهید چند باری هم خواستم سری به اینجاو بزنم و چیزی بنویسم اما دغدغه اینکه در این چند مدت بنویسم را نداشتم و شب ها هم که گاهی زمانی پیدا می کردم، به جای نوشتن در وبلاگ کارهای مفرح دیگری انجام می دادم.

این چند وقته، اتفاقات زیادی رخ داد و بازی زندگی در قسمت پیچ و تاب خورده اش بود. من هم در میان این پیچ و تاب ها سرگردان و گاهی خوشحال از اینکه کور سوی امیدی یافته ام و گاهی سرمست از رسیدن به مقصد و گاهی ناامید و نالان.

خواستم تجربیات ننوشتن در وبلاگ در این چند وقته و به اتمام رساندن پایان نامه ام را اگر چه کم و ناچیز با شما در میان بگذارم:

1- نوشتن و آن هم از جنس نوشتن در وبلاگ نیازت را به مطالعه متون و کتاب های جدید بالا می برد و بدون خواندن کتاب، متن های غنی و به اصطلاح متمم کریستال جدید در یادگیری نمی توان نوشت (عجب یافته ارزشمندی!). من هم مثل شما این را بارها در نوشته های دوستان وبلاگ نویسم، خوانده ام اما تجربه آن و مقایسه ساعات مطالعه بدون نوشتن وبلاگ این را عریان تر از قبل نشان می دهد. این در حالی است که در اکثر این مدت خودم را به نوشتن صفحات صبحگاهی ملزم می دانستم. اما جنس صفحات صبحگاهی لااقل برای من از نوع یادآوری، پیگیری اهداف، پیگیری روابط، بیرون ریزی حسی و عاطفی است تا نوشتن از دانسته ها.

 2- گذاشتن مهلت زمانی برای انجام کارها، فشار ناشی از انجام کار را زیاد می کند و سبب می شود تمرکز روی یک کار افزایش یابد اگرچه این کار معمولا با استرس و اضطراب همراه است اما برای محدود کارهایی در طول زمان مشخص مناسب است. اهمیت گذاشتن محدودیت زمانی و به سرانجام رساندن کارها در یک بازه معقول بسیار اهمیت دارد به گونه ای که کارهایی که محدودیت زمانی ندارند معمولا به سرانجام نمی رسند.

3- پیگیری؛ یک بار دیگر هم در اشتباهاتی که تکرار نخواهم کرد به اهمیت پیگیری اشاره کرده بودم. چند جای دیگر هم خواندم؛ تفاوت ایده هایی که به عمل می رسند و نمی رسند، ایده هایی که کسب و کار موفقی می سازند و ایده هایی که خاک نخورده باقی می مانند در همین پیگیری و پشتکار است.

4- مشورت خواستن و سوال پرسیدن؛ در فایل صوتی ترفندهای مذاکره، به یکی از ترفندهایی که اشاره می شود چاپلوسی است. یکی از اثر بخش ترین روش های چاپلوسی همین سوال پرسیدن و مشورت خواستن است. مشورت با مدیر، مشورت با استاد و ... علاوه بر اینکه به ما کمک می کند دانسته های دیگران را در کار خود بیاوریم، به صورت ناخودآگاه چاپلوسی کسانی که برایمان مهم هستند هم خواهیم کرد. سوال پرسیدن و مشورت خواستن اگرچه مرا در موضع ضعف قرار می دهد، اما بعد از گرفتن مشورت در موضع قدرت بالاتری از قبل قرار دارم و معمولا یک بازی برنده-برنده است.