شاید روز اولی که در وبلاگ می نوشتم تا این حد احساس نمی کردم که نوشتن سخت است. پشت لب تاپ می نشینی، می نویسی و دوباره می خوانی و اصلاح می کنی و به قول نیل گیمن: به همین سادگی و به همین سختی.

خواندن کتاب، دیدن فیلم، دیدن مسائل روزمره ای که شاید از نظر دیگران جدی به نظر نرسد، همگی سوژه ای برای نوشتن ایجاد می کند. اما پس از مدتی مطلب برای نوشتن کم می آوری و باید به دنبال جذب اطلاعات باشی تا بتوانی، به راحتی بنویسی و اطلاعات و مطالب دریافتی از کتاب ها را دفع کنی و جایگاهش در ذهن بنشیند و سپس به سراغ جذب مطالب جدید بروی. یادم می آید جایی در روزنوشته های محمدرضا خواندم که نوشتن باعث خروج مطالب خواهد شد، مانند سوخت موشکی که برای پرتاب نیاز به خروج آتش از انتهای آن دارد. اگر اینکار را نکنی تا آخر عمرت انباری از اطلاعات خواهی بود که برای افراد مختلف تکرار خواهی کرد.

کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی، جزء اولین کتاب هایی بود که مطالعه کردم. این کتاب از جنس آن کتاب هایی است که مکرارا باید مرور شود و روزانه همراه آدم باشد. جنس کتاب به گونه ای نیست که بخوانی و رد شوی و دیگر برنگردی. جنس کتاب از نوع، تکرار است. این کتاب را که خواندم شروع به خلاصه برداری کردم اما به دلیل کمال طلبی منفی در خلاصه برداری، این کار به 10 خطا محدود شد و ادامه پیدا نکرد.

قصد دارم سری کتاب های خوانده شده را در وبلاگ راه اندازی کنم، در این سری به مطالعه مجدد کتاب هایی که خوانده ام و مثال های عینی از این کتاب ها خواهم پرداخت. کتاب تصمیم گیری یونا لرر، هنر شفاف اندیشیدن، هفت عادت مردمان موثر در این سری قرار خواهند گرفت.

سری به کتابخانه کوچک اتاق هم می زنم تا بیشتر با آن آشنا شویم.



امیدوارم و مطمئنم که دوره مجدد کتاب ها کمک شایانی به فهم بهتر مطالب و استفاده از آن ها در زندگی روزمره خواهد کرد