۸ مطلب با موضوع «بورس کالا» ثبت شده است

مالی چی بودن را چگونه معنا کنیم؟

واژه گاریچی به کسی اطلاق می شود که گاری را می راند و یا دارنده گاری است.

به طریق مشابه، اصطلاحی در میان کسانی که Finance خوانده اند رایج است به نام «مالی چی». می توان به این طریق معنایش کرد کسی که دروس Finance می داند یا کارمرتبط با آن می کند(این جدای از حسابداران عزیز است که حسابداران مالی هستند).

از معنا که بگذریم «مالی چی» به چه کسانی اطلاق می شود؟

برای آنکه بتوانم افرادی که به نظرم در این اصطلاح می گنجند را تعریف کنم، ابتدا کسانی که در این میان نیستند را معرفی می کنم(قضیه متمم در جبر مجموعه ها):

کسی که کار حسابداری انجام می دهد چه حسابداری مالی چه حسابداری صنعتی مالی چی نیست

کسی که تمام سرمایه گذاری اش در اوراق بدون ریسک یا سپرده بانکی است مالی چی نیست

کسی که تحلیل گر است اما معامله نمی کنند مالی چی نیستند

کسی که فرصت های سرمایه گذاری را می بیند و رد می شود مالی چی نیست

عبارت هایی که در بالا خواندید، 30 درصد مالی خواند ها را جدا خواهد کرد و

اما

تعریف دقیق من از مالی چی:

مالی چی کسی که هنر سرمایه گذاری بلد باشد به قول بازاری ها 1 تومن را بکند 2 تومان. البته مهم‌ترین مساله در بازدهی سرمایه گذاری، زمان آن است تبدیل یک تومن به دو تومن در 10 سال گزینه جذابی به نظر نخواهد رسید.(سالیانه 10 درصد)

مالی چی کسی است که هر جا فرصت سود آوری دید که توانایی ورود به آن را داشت، از ارتباطات و تعاملاتش برای استفاده از آن فرصت حداکثر استفاده را بکند.

مقاله ای از حسین عبده تبریزی درباره مالی چی بودن با عنوان تفاوت مالی چی با مدیر مالی و حسابدار یافتم، حیف آمد در ادامه این پست با شما به اشتراک نگذارم.

 تفاوت مالی چی با مدیر مالی و حسابدار از حسین عبده تبریزی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

معامله در بازارهای مالی نمونه ای از زندگی واقعی

معامله در بازارهای مالی، هنری است آغشته به علم مالی و تحلیل؛ به همراه ویژگی های شخصیتی و صبر و شجاعت و عزت نفس.

سنگ بنای معامله در بازارهای مالی، تحلیل است. همان داستان همیشگی تحلیل تکنیکال و فاندامنتال والی آخر.

اما کل معامله گری را می توان در تحلیل خلاصه کرد؟ آیا تحلیلگران لزوما معامله گران خوبی هستند؟

معامله از جنس ساختن است و تحلیل از جنس نقشه برای ساخت.

معامله گری در بازارهای مالی را دوست دارم. در ابتدا فکر می کردم آن چیزی که به آن علاقه دارم، تحلیلگری است اما بعد از چند معامله متوجه شدم معامله کردن مثل پریدن در استخر است و تحلیل مثل دانستن عمق استخر و محاسبه زاویه شیرجه برای نخوردن به کف استخر.

معامله گری به صبر، تحمل، اعتماد، عزت نفس، شجاعت، هوشیاری، توانایی پذیرش اشتباهات، توجه به نشانه ها نیاز دارد.

معامله گری که به تحلیل خود اعتقاد نداشته باشد یا اعتقاد بیش از حد داشته باشد و به نشانه ها بی توجه باشد محکوم به مرگ است.

در میان بازارهای مالی ایران، بیش از همه بازار آتی سکه را دوست دارم. اهرم معاملاتی، ضررهای هنگفت در صورت عدم رعایت اصول معاملاتی و مبدل شدن سود به ضرر از مواردی است که در این بازار دوست دارم. شاید با خود بگویید این دنبال چیست؟ که کل سرمایه اش را یک شبه ببازد؟

نه. ابدا

اما همین ضررهای هنگفت به من یاد داد اگر به اصولی که برای خود گذاشته ام پایبند نباشم، ضربه سختی خواهم خورد.

همین تبدیل سود به ضرر در بازار به من آموخت اگر به نشانه ها بی توجه باشم، به راحتی و در عرض فقط چند ثانیه کل سودم به ضرر مبدل خواهد شد.

در این بازار بود که متوجه شدم، سود میوه صبر و تحمل در موقعیت درست است وگرنه جز اندکی سود در بازار کسب نخواهی کرد. تشخیص صبر در موقعیت صحیح و بی توجهی به نشانه های بازار مانندن راه رفتن روی لبه تیغ است برای معامله گر.

معامله کردن در این بازار بود که به من فهماند ممکن است تقدم و تاخر بین عوامل اثر گذار و نتیجه باشد و برای دیدن نتیجه باید صبرکرد. بارها در این بازار دیده ام که سکه بالا رفته ولی بازار واکنش نشان نداده است و بعدا جزء به جزء بالا رفته یا کلا سکه نقدی ریزش کرده است طی چند روز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

نشانه هایی از برگشت در تحلیل تکنیکال و درسی برای زندگی


نمودار بالا نمودار تغییرات قیمت معاملات آتی سکه شهریور ماه 1397 است که در بازار آتی سکه بورس کالای ایران معامله می شود.

برای کسب اطلاعات در این مورد می توانید به اینجا مراجعه نمایید.

بازار آتی سکه را دوست دارم به دلیل نوسات و اهرم معاملاتی موجود در آن. روزانه را رصدش می کنم و معامله انجام می دهم. به نقطه ای که در این نمودار مشخص کرده ام توجه کنید:

از کجا می توان فهمید که بازار در اینجا باز هم به ریزش خود ادامه می دهد یا رشد می کند و بالاترین قیمت صبح را هم فتح خواهد کرد؟

واضح است اعداد و نشانه های پیش رو، توانایی بیان این مسئله را به ما دارند. بی توجهی به نشانه ها در این بازار قاتل سرمایه است. یکی از نشانه های پیش رو می تواند خط روند RSI باشد.

اما اگر بازار را تحلیل کردیم و به نشانه ها بی توجه بودیم چطور؟ آیا این روشی کارآمد و مناسب در الگوی معاملاتی ماست؟

بی توجهی به نشانه ها و توجیه پیشامدها، ما را به سمت ضرر سوق خواهد داد.

(برای مشاهده نمودار در سایز اصلی می توانید بر روی آن کلیک کنید تا روند مورد بحث را در آن ببینید)



آیا ضرر مالی با ضرر ناشی از از دست دادن زمان، انرژی و عمر محدود ما قابل مقایسه است؟

چرا در زندگی شغلی، عاطفی، اجتماعی به نشانه ها حساس نیستیم؟

چرا نشانه های پیش رو تعریف نمی کنیم تا وقایع را زودتر پیش بینی کنیم و در دام آن ها نیفتیم؟

اگر بخواهیم در هر حوزه از زندگی نشانه ای پیشرو تعریف کنیم، این نشانه ها کدامند؟

یک بار به صورت مختصر در این باره و نشانه ها نوشتم(+) اما هنوز این موضوع جای فکر بسیار دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تداوم یک رفتار کوچک یا تغییرات بزرگ

همکاری دارم که برای کار از شیراز تا تهران آمده است و در تهران مستقر است. همیشه از تعطیلات حداکثر استفاده را می کند و هر تعطیلی حدود 10 روز به خانه بر می گردد. در سال شاید 4 یا 5 مرتبه این کار را انجام می دهد. چند روز پیش به بهانه این مرخصی ها مانده مرخصی هایمان را با هم چک کردیم. نتیجه علاوه بر تلخ بودن جالب هم بود. مانده مرخصی من حدود 30 ساعت با وجود تمام مرخصی های بلند بالای او، کمتر بود. برای مدت دو ماه در رفت و آمدهای صبحگاهی به سرکار به خودم سخت نمی گرفتم و چند روز در هفته، حدود 15 دقیقه تاخیر داشتم. برای آن هم که تاخیر نخورم، تمام ابتدای صبح آن روزها را مرخصی رد می کردم.

مرخصی های کوچک و مداوم در حدود 30 دقیقه ای طی دوماه، از مجموع مرخصی های طولانی مدت و 10 روزه هم بیشتر شده بود.

این، اهمیت تداوم یک عمل را به ما نشان می دهد. ذهن ما به صورت ناخودآگاه به موارد بزرگ و شاخص توجه می کند. 5 ساعت مطالعه مداوم در یک روز، 2 ساعت ورزش مداوم در یک روز، 2 ساعت مطالعه مداوم زبان و این دست موارد که همگی در زندگی با آن مواجهیم. اما آنچه موجب تمایز ما می گردد عمدتا از جنس تداوم عمل ها و تغییرات کوچک است. رفتارهایی از جنس روزی 5 صفحه کتاب، روزی 15 دقیقه ورزش و... .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

شیب و تغییر فضای شغلی

قبل از خواندن کتاب شیب ست گودین، همیشه در ذهنم خودم را متهم به تغییر زود شغل و اصطلاحا شاخه به شاخه پریدن می کردم. در همین میان بود که کتاب شیب را خواندم.

قبلا در مورد آن نوشته ام (+)، تمام بحث کتاب در جای جای آن، پیرامون ول کردن، درست ول کردن و ول نکردن است. چه زمانی باید چه کاری را رها کرد و چه زمانی باید به کاری چسبید چون به قسمت سخت آن رسیدی و رد شدن از این قسمت سخت، باعث تبدیل شدن تو به نفر درجه اول و سوپر استار حرفه خودت خواهد شد. در همین حین، یاد یکی از ویژگی های شخصیتی خودم هم کردم و آن صبر بود. عنصری مهجور در وجود من.



به نظرم جایی که فعلا ایستاده ام، دو راهی است بین انتخاب شیب یک حرفه یا شروع حرفه ای دیگر.

شاید مقایسه افرادی که این راه را طی کرده اند در این دو مسیر، مشورت با آنان، بررسی شیب هر یک از این موضوعات بتواند کمکی برای تصمیم گیری در این زمینه محسوب شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

چند شخصیتی بودن، انرژی و صداقت

َداشتن شخصیت های متفاوت در فضای مجازی، گفتگوهای تلفنی و دیدارهای حضوری شاید پر انرژی برترین کار ممکن باشد. اگر در این میان، صداقت هم نداشته باشیم فکر می کنم حداقل نیمی از فضای مغز ما به تجزیه و تحلیل صحبت های خود برای جلوگیری از تنقاضات به هدر می رود. چند شخصیتی بودن همچنین فشار زیادی را بر ما تحمیل می کند و گاهی به خواسته هایی باید پاسخ دهیم که چند شخصیتی بودنمان فاش نگردد.


آن چیزی که از آن صحبت می کنم با بیماری چند شخصیتی که بیماری ای روانی است متفاوت است.


نداشتن صداقت حجم وسیعی از مغز ما را برای فهم تناقضات و جلوگیری از لو رفتن، اشغال می کند. حال آنکه با صداقت هم حس بهتری نسبت به خود و دیگران خواهیم داشت و هم نیازمند اشغال شدن این حجم وسیع از مغز برای درک تناقضات نیستیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

مشکل در سیستم یا مشکل سیستمی-سخاب یا اخزا مسئله این نیست

اخزا بلای جان بازار سرمایه است.

هرچه می کشیم از اخزا است.

تا وقتی سود بدون ریسک 24-23درصدی در بازار سرمایه است کسی سهم نمی خرد.

سازمان بورس مقصر است که زیر بار انتشار این اوراق برای سامان دهی به بدهی های دولت رفته است.

این ها سخنانی بودکه در هنگام انتشار اوراق اخزا و پس از انتشار آن در بازار سرمایه پر شده بود. فضا علیه این اوراق ملتهب بود و دلیل رکود بازار سهم وجود این اوراق دانسته می شد. وجود این شرایط و فضا (و خیلی چیزهایی که من نمی دانم) شاپور محمدی را به آن واداشت تا اجازه انتشار این اوراق را در فرا بورس ندهد و این اوراق دیگر در بازار منتشر نشد. انصافا هم این اوراق با نرخ مناسب به سختی در بازار پیدا می شد و خرید آن در حجم های بالا و نرخ مناسب کار بسیار سختی بود.

مسئله این است که به این مشکل دیدگاه سیستمی داشته باشیم یا نه؟ در واقع مشکل را سیستمی ببینیم یا فقط مشکلی در سیستم. اگر این مسئله را مشکل در سیستم ببینیم، حذف انتشار این اوراق مشکل را حل خواهد کرد و دیگری مسئله ای را با اشکال دیگر، در سیستم رخ نخواهد داد.

اما اگر مشکل را سیستمی ببینیم، توقف انتشار این اوراق مشکل را حل نخواهد کرد. بلکه منجر به پیدایش مجدد مشکل به صورت های مختلف در جای جای سیستم است. سخاب نمونه عدم اجازه انتشار به اخزا، در بازار رسمی فرا بورس بود. عدم اجازه انتشار به اوراق خزانه منجر به آن شد که بانک ملی به عنوان انتقال دهنده این اوراق وارد بازار شود و به دلیل آنکه بازار شفاف و با عمق مناسب برای آن وجود نداشت و معاملات آن مبتنی بر مذاکره خریدار و فروشنده بود، نرخ این اوراق تا 45درصد هم پیش رفت. معضلی که بیشتر دامن گیر بازار سرمایه و سهام شد و حجم بزرگی از سرمایه ها را به سمت خود جذب کرد. حال قرار است مجددا این اوراق در بازار فرابورس پذیرش خواهد شد و مسیر آنچه اخزا طی کرد را مجددا طی نماید. حال سوال این است که اخزا ها و سخاب ها مشکل سیستمی هستند یا مشکل در سیستم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

معامله گری در بورس کالا

معامله گری در بورس کالا را می توان در سه کلمه خلاصه کرد: استرس، تصمیم گیری، دقت.

کمبود هر یک، اشتباهاتی را رقم خواهد زد که تاوانش میلیون ها تومان پول است. با خواهش می کنم و اشتباه می کنم و ببخشید هم قابل بازگشت نیست.

در این شغل که باشی حتی باید به بدیهیات هم شک کنی. شک کردن به بدیهیات خود، مانع از رخ دادن اشتباه خواهد شد. دقتت در انجام کارها باید بسیار بالا باشد.

و اما مهمتر از همه تصمیم گیری در زمان های در حد 1 دقیقه است. تصمیم گیری که منجر به خرید یا عدم خرید یک کارخانه می شود و ممکن است کارگران یک کارخانه را برای یک هفته، معطل بگذراد و یا می تواند یک کارخانه را با قیمت بالای مواد اولیه بد بخت کند و یا در نقطه مقابل با یک خرید مناسب می تواند چرخ های یک کارخانه را بچرخاند.

ساعت ها در این شغل حرف اول را می زنند. ساعت 12.30 ساغت 13 ساعت 13.30 ساعت 15 هر کدام برایت یادآور لحظات تلخ و شیرینی هستند. لحظات تلخی که شاید از سهل انگاری تو یا مشتری ات بوده است و لحظات شیرینی که با دقت تو یا مشتری ات به خوبی و خوشی رد شده است.

شاید هیچ یک از دغدغه ها و تلاش های تو را کسی که آن ور خط تلفن با تو صحبت می کند متوجه نشود اما تو تمام تلاشت را میکنی که نتیجه اش برای مشتری مطلوب باشد.

در این شغل اگر گران بخری، باید حرف بشنوی، اگر ارزان بخری و کم بخری باید حرف بشنوی، اگر نخری هم که واویلا. در همه حالات باید مشتری را بتوانی قانع کنی و مذاکره گری خوبی باشی. توانایی متقاعد کردن افراد(آنچه در من کم است) در این شغل بسیار مهم است(اگرچه این مهارت در جای جای زندگی کاربرد دارد از دعواهای زن و شوهری گرفته تا متقاعد کردن پلیس برای جریمه نکردنت).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی