همکاری دارم که برای کار از شیراز تا تهران آمده است و در تهران مستقر است. همیشه از تعطیلات حداکثر استفاده را می کند و هر تعطیلی حدود 10 روز به خانه بر می گردد. در سال شاید 4 یا 5 مرتبه این کار را انجام می دهد. چند روز پیش به بهانه این مرخصی ها مانده مرخصی هایمان را با هم چک کردیم. نتیجه علاوه بر تلخ بودن جالب هم بود. مانده مرخصی من حدود 30 ساعت با وجود تمام مرخصی های بلند بالای او، کمتر بود. برای مدت دو ماه در رفت و آمدهای صبحگاهی به سرکار به خودم سخت نمی گرفتم و چند روز در هفته، حدود 15 دقیقه تاخیر داشتم. برای آن هم که تاخیر نخورم، تمام ابتدای صبح آن روزها را مرخصی رد می کردم.

مرخصی های کوچک و مداوم در حدود 30 دقیقه ای طی دوماه، از مجموع مرخصی های طولانی مدت و 10 روزه هم بیشتر شده بود.

این، اهمیت تداوم یک عمل را به ما نشان می دهد. ذهن ما به صورت ناخودآگاه به موارد بزرگ و شاخص توجه می کند. 5 ساعت مطالعه مداوم در یک روز، 2 ساعت ورزش مداوم در یک روز، 2 ساعت مطالعه مداوم زبان و این دست موارد که همگی در زندگی با آن مواجهیم. اما آنچه موجب تمایز ما می گردد عمدتا از جنس تداوم عمل ها و تغییرات کوچک است. رفتارهایی از جنس روزی 5 صفحه کتاب، روزی 15 دقیقه ورزش و... .