چرا گاهی برای اجرای برنامه هایی که برایمان مهم است وقت نمی گذاریم و در انتها هم خود را سرزنش می کنیم و به خودمان(مهمترین دارایی مان) توهین می کنیم؟

چه می شود که یک نفر می داند یک چیز مهم است، زمان هم دارد اما باز هم برای رسیدن به آن تلاش نمی کند.

اگر من در حال غرق شدن در دریا باشم، دست و پایی برای نجات خودم نمی زنم و در انتظار مرگ بی حرکت می ایستم حتی اگر دست و پا زدنم موجب فرو رفتن بیشتر من شود.

بارها برای پیش آمده است که خواسته ام، زبان انگلیسی ام را بهبود ببخشم(راستش را بخواهید تعریف چندانی ندارد) از کتاب Oxford Word Skill استفاده کرده ام اما بعد از یک هفته، کنار گذاشته شده است. حتی با اینکه زمان و مکان مشخص داشته ام برای خواندنش و از تکنیک های نظم شخصی استفاده می کردم. یک راه برای بررسی دلیل نخواندن، سرزنش است که معمولا حس گناه در انسان به وجود می آورد و به عملی منتهی نمی شود که هیچ، حالت هم خراب می شود. راه دیگر همانگونه که مارشال روزنبرگ هم در کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی اشاره می کند شناسایی نیازهای پشت این رفتار است. اگر با این دیدگاه به مصاف خود بروم مثل وکیلی هستم که به دنبال حداقل هایی برای دفاع از موکل خود است (برداشتی از فایل صوتی مسیر اصلی) و شواهد را برای رسیدن به دلیل رفتار جمع آوری می کند. من نیاز به یادگیری چیزی داشتم که از آن در زندگی و متون انگلیسی که مطالعه می کنم استفاده کنم و نه شناختن غذاهای رستوران ها و انواع لباس ها!.

این همان چیزی است که در درس تقویت کننده متمم با آن آشنا شدم. در کنار این، استفاده از سایر تقویت کننده های مثبت بیرونی مثل هدیه گرفتن برای خود، مجوز استراحت بدون احساس گناه، خرید لباس و... می تواند به روند یادگیری کمک کند و نباید از این امر غافل شد.