۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

کتاب ها و زندگی ما

اجازه بده کتاب هایت در زندگی ات جریان پیدا کنند تنها در این صورت است که به خواندن بیشتر ترغیب می شوی. مثل کودکی که به تازگی کلماتی را یاد گرفته است و به سختی به کار می برد اندک دانسته هایت از خوانش هایت را به رشته عمل در بیاور تا برای کارهای بزرگتر، مطالعات بیشتر آماده شوی

هر چه در ذهن داری که فکر می کنی دانستن آن گوهری است که از خواندن کتابی تنها نصیب تو شده و بقیه که کتاب را نخوانده اند نه چنین گوهری را دیده اند و نه شنیده اند، در اختیار دیگران قرار بده. بگذار دیگران به سراغ گوهرهای کشف شده تو بروند و تو به دنبال گوهرهای جدیدتر. اگر این کار را نکردی، تا ابد نگهبان جواهری در تاریکی خواهی بود که بعد از چند سال حتی نمی فهمد که جواهرش بی ارزش شده است و نیازی به نگهداری ندارد.

خودت را بیرون بریز. با دوستان کتابخوانت جمع شو و آنچه از کتاب هایت فهمیده ای را یکجا تحویلشان بده. حس متفاوت بودن و دانستن بیشتر در جمع تو را به خواندن بیشتر و بیشتر رهنمون می سازد.

نترس از اینکه کتابی که میخوانی به دردت نخورد یا کم تاثیر باشد. هر کتابی، از هر جایی خاطراتی برای تو می سازد که قبلا تجربه نکرده ای یا برای تجربه اش هزینه کمتر خواهی پرداخت. یک کتاب قرار نیست تو را از شقاوت به سمت سعادت ببرد. یک کتاب، چند نکته است که در بزنگاه های تصمیمات مهم دستت را خواهد حتی با وجود اینکه ندانی اثر کتاب بوده است

به کمیت و کیفیت خوانشت توامان اهمیت بده. آنجا که کم خوانده ای به امید غرق شدن  و آنجا که صفحه بندی می کنی روزانه برای خواندن فلان صفحه کتاب، هر دو در اشتباه به سر برده ای. کتاب نه دواست که سرسری خواندنش، کمکی به ما کمک کند و نه کیمیاییست که ذره اندکی از آن ما را دوا کند.

به خودت، اخلاقت، بدنت، حال درونی ات در کتابخوانی بیشتر توجه کن. وقتی کتابی را می خوانی و در آن غرق نمی شوی و گذشت زمان برایت آرزو است کتاب را کنار بگذار. این کتاب، کتاب امروز تو نیست. مارشال روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت به زیبایی می گوید: کاری که دوست نداری را انجام نده. به همین راحتی. این جمله اغراق آمیز نیست افراد دیگری هم به آن اشاره می کنند. ست گودین در کتاب شیب هم به خوبی اشاره دارد که برخی کارها را باید کنار گذاشت تا به معدود کارهایی به بهترین وجه برسیم.

و در آخر، به عنوان یک کتاب خوان نامنظم اما پیگیر، مکان و زمان مشخص برای مطالعه غوغا می کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

انتظاراتمان از خواندن یک کتاب را تعدیل کنیم

برای همچون منی که کمال طلبی منفی دارم، برداشت چند نکته از کتاب و وارد کردن آن در زندگی کفایت می کند.

مگر قرار است یک کتاب با من و زندگی من چکار کند؟ قرار است تمام نکات آن را ریز به ریز یادداشت کنم و به میکرواکشن های آن فکر کنم و برایش برنامه ریزی کنم. اگر هم احساس کردم برخی از نکات آن را یاد نگرفته ام مجددا برای بار دوم مطالعه کنم و باز هم یادداشت و میکرواکشن های بعدی.

یک کتاب قرار نیست زندگی مرا زیر و رو کند و زندگی ام به دو نیمه قبل و بعد از آن تقسیم شود(اگرچه این اتفاق ممکن است درباره کتاب هایی خاص رخ دهد). به نظرم آنچه می توان از یک کتاب دو یا سه نکته برای زندگی بهتر برداشت کرد و رد شد و کمال طلبی به خرج نداد وگرنه اگر قرار باشد خواندن هر کتاب تحولی شگرف در من ایجاد کند و با خواندن 200 صفحه کتاب آدم دیگری شوم و با این فرض کتاب بخوانم، در کتاب اول و دوم گیر خواهم کرد.

روزی ملاکم تعداد کتاب های خوانده ام بود، بدو بدو و با تعیین محدودیت زمانی کتاب را می خواندم و خلاصه بر می داشتم. بعدش هم چیزی از کتاب دستم را نمی گرفت. کم کم ناامید شدم از کتاب ها. این بار آن روی سکه را تست کردم. چه اهمیتی برای چون منی دارد که چند کتاب بخوانم؟ اصلا در سال یک کتاب بخوانم اما بخوانم و بخوانم و عمل کنم و در آن غرق شوم. اگرچه این روی سکه برای من جذابتر بود و نتایج آن ملموس تر. اما این روش هم حالت بهینه من نبود.

یک کتاب قرار است اندکی تنها اندکی هم که شده، زندگی ما را تغییر دهد و عینکی بهتر در اختیار ما قرار دهد تا جهان را با آن عالمانه تر بنگریم. حتی در حد چند نکته.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی