دورس استعدادیابی مقدماتی و نظم شخصی جزء اولین درس هایی بود که به صورت جدی شروع به مطالعه آن ها در متمم کردم و اتفاقا خلاصه برداری هم می کردم از آن ها. شاید آن روزها درس نظم شخصی و مخصوصا معرفی زمان سفید و سیاه برای منی که قدرت تمرکز پایینی داشتم، به مانند اکسیری بود. زمان سفید و سیاه را برای مدت طولانی رعایت می کردم اما به رفتار و عادتم تبدیل نشد. به بهانه یادآوری آن روزها و به دلیل نهادینه نشدن همین رفتار و همچنین تصمیماتی که در حوزه کتابخوانی گرفتم(+)، به دوره مجدد این درس پرداختم.

نکته مهمی در اواسط این درس توجهم را جلب کرد، نکته ای که شاید آن زمان دغدغه ام نبود(اصلا یکی از ویژگی های بسیار خوب دوره کردن مطالب همین است، دریافتی که از یک موضوع، درس یا مطلب خواهی داشت متفاوت از دفعات قبل است).

کمال طلبی

کمال طلبی همان ویژگی ای است که دورن من، مشاهده می شود. مخصوصا در حوزه برنامه ریزی. همین ویژگی است که گاهی عزت نفس را تخریب می کند. کمال طلب ها (از جمله من) تصمیم می گیرم صبح نیم ساعت زودتر در محل کار حاضر شوم، تا صبح ها وبلاگ خود را آپدیت کنم. از 5 روز کاری، در سه روز کاری نیم ساعت زودتر می رسم از همان سه روز یک روز هم به دلیل مشغله زیاد اصلا در همان نیم ساعت هم نمی توانم کاری بکنم. ذهن کمال گرایم شروع به اذیت کردن می کند: من از اول هم می دانستمJ

همین ذهن کمال گرا نمی گذارد، کتابی که روایت تاریخی دارد سریعتر پیش بروم و به بحث اقتصادی و تحلیلی آن برسم و اصرار اصرار که خوب خلاصه بنویس انگار که قرار است این خلاصه ها را با خود به سر جلسه امتحان ببرم. تازه قشنگ هم بنویسJ

کمال گرایی باعث می شود خودمان هم یادمان برود که نیم ساعت زودتر رفتن برای وبلاگ نیست برای سر وقت رسیدن است و خلاصه برداری برای فهم بهتر.

خلاصه که اندر مزایای دوره مجدد یادآوری و تفکر به این خصیصه است.