پی نوشت: صدرا علی آبادی را نه دیده ام و نه حتی چهره اش را می شناسم. صدرا را به چند دلیل دوست دارم و نوشته های طولانی اش را می پسندم و دنبال می کنم. ویژگی بسیار خوب صدرا خودمانی نوشتن و فکر کردن و عملگرا بودن است. صدرا حاضر است آنچه اکنون هست را بپذیرد و می تواند شفاف فکر کند. زیبا هم می نویسد، مقدمه و اصل مطلب و نتیجه گیری قشنگی از مطالب طولانی و کم خود دارد.

امروز بعد از خواندن پست صدرا درباره استفاده از محتواهای دیجیتالی در تلگرام و اینستاگرام بود که به فکر تغییر فضای موبایلم افتادم. بخش Home screen و Application های گوشی را از هم جدا کردم. اپلیکیشن ها را هم بدون هیچ ترتیبی در صفحه به خصوص خود قرار دادم. قبل ترها همیشه پوشه بندی خاصی برای هر گروه از اپلیکیشن ها داشتم و هر کدام را براساس نوع کاربری در جای مشخصی قرار می دادم. مهم تر ها و آنهایی که استفاده بیشتری داشتند صفحه اول و مابقی صفحه دوم. نداشتن ترتیب مشخص برای اپلیکیشن ها دسترسی مرا به آنان سخت تر خواهد کرد و به زودی به سراغ آن ها نخواهم رفت و این بخشی از چیزی بود که می خواستمش.

میانه: واقعیتش را بخواهید میخواستم از صفحه اسکرین شات بگیرم اما انقدر این تغییر خوب بود که یادم رفت و الان هم نمی خواهم دوباره بهم بریزمشون. زحمت تصور ذهنی اش با شما

تغییر و جدا کردن هوم از اپلیکیشن ها فضایی اختصاصی به Inoreader داد. امروز برای اولین بار از این نرم افزار استفاده کردم و قابلیت های استثتائی اش را فهمیدم. قبلا توسط محمدرضا برای خواندن وبلاگ اسم این نرم افزار را شنیده بودم اما شنیدن کی بود مانند دیدن.

حضور Inoreader در صفحه اصلی هوم تغییراتش را از همین امروز نمایان کرد. از وقتی با وبلاگ دوستان متممی آشنا شدم یک فولدر در بوک مارکم درست کردم که وبلاگ ها را در آن گذاشتم. هفته اول، سه روز در هفته سر می زدم و کم کم این مقدار تقلیل پیدا کرد. دلیلش هم در طی روز گرفتاری های شغلی بود و شب هم تنها در کنار موبایلم بودم و به لب تاپ کمتر سر می زدم و با موبایل هم بیشتر کانال های تلگرامی چک می کردم و خواندن وبلاگ کار سختی بود. اما امان از این اسکرین کوچک همیشه در دسترس، که می تواند وبلاگ ها را اینقدر سریع و خوب با آن خواند و امان از Inoreader  و نوشته های میثم مدنی.