۲۸ مطلب با موضوع «یادگیری» ثبت شده است

کتاب ها و زندگی ما

اجازه بده کتاب هایت در زندگی ات جریان پیدا کنند تنها در این صورت است که به خواندن بیشتر ترغیب می شوی. مثل کودکی که به تازگی کلماتی را یاد گرفته است و به سختی به کار می برد اندک دانسته هایت از خوانش هایت را به رشته عمل در بیاور تا برای کارهای بزرگتر، مطالعات بیشتر آماده شوی

هر چه در ذهن داری که فکر می کنی دانستن آن گوهری است که از خواندن کتابی تنها نصیب تو شده و بقیه که کتاب را نخوانده اند نه چنین گوهری را دیده اند و نه شنیده اند، در اختیار دیگران قرار بده. بگذار دیگران به سراغ گوهرهای کشف شده تو بروند و تو به دنبال گوهرهای جدیدتر. اگر این کار را نکردی، تا ابد نگهبان جواهری در تاریکی خواهی بود که بعد از چند سال حتی نمی فهمد که جواهرش بی ارزش شده است و نیازی به نگهداری ندارد.

خودت را بیرون بریز. با دوستان کتابخوانت جمع شو و آنچه از کتاب هایت فهمیده ای را یکجا تحویلشان بده. حس متفاوت بودن و دانستن بیشتر در جمع تو را به خواندن بیشتر و بیشتر رهنمون می سازد.

نترس از اینکه کتابی که میخوانی به دردت نخورد یا کم تاثیر باشد. هر کتابی، از هر جایی خاطراتی برای تو می سازد که قبلا تجربه نکرده ای یا برای تجربه اش هزینه کمتر خواهی پرداخت. یک کتاب قرار نیست تو را از شقاوت به سمت سعادت ببرد. یک کتاب، چند نکته است که در بزنگاه های تصمیمات مهم دستت را خواهد حتی با وجود اینکه ندانی اثر کتاب بوده است

به کمیت و کیفیت خوانشت توامان اهمیت بده. آنجا که کم خوانده ای به امید غرق شدن  و آنجا که صفحه بندی می کنی روزانه برای خواندن فلان صفحه کتاب، هر دو در اشتباه به سر برده ای. کتاب نه دواست که سرسری خواندنش، کمکی به ما کمک کند و نه کیمیاییست که ذره اندکی از آن ما را دوا کند.

به خودت، اخلاقت، بدنت، حال درونی ات در کتابخوانی بیشتر توجه کن. وقتی کتابی را می خوانی و در آن غرق نمی شوی و گذشت زمان برایت آرزو است کتاب را کنار بگذار. این کتاب، کتاب امروز تو نیست. مارشال روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت به زیبایی می گوید: کاری که دوست نداری را انجام نده. به همین راحتی. این جمله اغراق آمیز نیست افراد دیگری هم به آن اشاره می کنند. ست گودین در کتاب شیب هم به خوبی اشاره دارد که برخی کارها را باید کنار گذاشت تا به معدود کارهایی به بهترین وجه برسیم.

و در آخر، به عنوان یک کتاب خوان نامنظم اما پیگیر، مکان و زمان مشخص برای مطالعه غوغا می کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

چگونه درگیر بازی های مسخره دیگران نشویم؟

 

برای آنکه در رقابت های بیخود و بی ارزشی که ارزش های شما نیست درگیر نشوید، چه می کنید؟

من لیستی از موارد و افراد مهمی که با آن ها رقابت می کنم را تهیه کرده ام به شکل زیر:

با سعید در معامله گری

با دکتر در ایجاد روابط کاری

با احمد در مهارت سخنرانی

با جواد در استفاده از مهارت ها

می دانم در چه حوزه ای و با چه کسانی رقابت می کنم و درگیر بازی هایی که افراد مختلف با نیت های مختلف راه می اندازند نمی شوم.

اگر بدانیم قرار است به کجا برویم و برسیم دیگر حوادث و حواشی مسیر ما را به خود جلب نمی کند. من اگر هدف را بدانم، ضمن لذت بردن از مسیر برای خوردن یک صبحانه در طول سفر نه آنقدر زمان تلف می کنم و نه برایم اهمیتی دارد این صبحانه. اتفاقات و پیشامدهای فردی و شغلی حکم آن صبحانه را دارد حتی اگر خوب نباشد، زیاد اهمیتی ندارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

سرزنش، تقویت کننده های مثبت و زبان انگلیسی من

چرا گاهی برای اجرای برنامه هایی که برایمان مهم است وقت نمی گذاریم و در انتها هم خود را سرزنش می کنیم و به خودمان(مهمترین دارایی مان) توهین می کنیم؟

چه می شود که یک نفر می داند یک چیز مهم است، زمان هم دارد اما باز هم برای رسیدن به آن تلاش نمی کند.

اگر من در حال غرق شدن در دریا باشم، دست و پایی برای نجات خودم نمی زنم و در انتظار مرگ بی حرکت می ایستم حتی اگر دست و پا زدنم موجب فرو رفتن بیشتر من شود.

بارها برای پیش آمده است که خواسته ام، زبان انگلیسی ام را بهبود ببخشم(راستش را بخواهید تعریف چندانی ندارد) از کتاب Oxford Word Skill استفاده کرده ام اما بعد از یک هفته، کنار گذاشته شده است. حتی با اینکه زمان و مکان مشخص داشته ام برای خواندنش و از تکنیک های نظم شخصی استفاده می کردم. یک راه برای بررسی دلیل نخواندن، سرزنش است که معمولا حس گناه در انسان به وجود می آورد و به عملی منتهی نمی شود که هیچ، حالت هم خراب می شود. راه دیگر همانگونه که مارشال روزنبرگ هم در کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی اشاره می کند شناسایی نیازهای پشت این رفتار است. اگر با این دیدگاه به مصاف خود بروم مثل وکیلی هستم که به دنبال حداقل هایی برای دفاع از موکل خود است (برداشتی از فایل صوتی مسیر اصلی) و شواهد را برای رسیدن به دلیل رفتار جمع آوری می کند. من نیاز به یادگیری چیزی داشتم که از آن در زندگی و متون انگلیسی که مطالعه می کنم استفاده کنم و نه شناختن غذاهای رستوران ها و انواع لباس ها!.

این همان چیزی است که در درس تقویت کننده متمم با آن آشنا شدم. در کنار این، استفاده از سایر تقویت کننده های مثبت بیرونی مثل هدیه گرفتن برای خود، مجوز استراحت بدون احساس گناه، خرید لباس و... می تواند به روند یادگیری کمک کند و نباید از این امر غافل شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

انتظاراتمان از خواندن یک کتاب را تعدیل کنیم

برای همچون منی که کمال طلبی منفی دارم، برداشت چند نکته از کتاب و وارد کردن آن در زندگی کفایت می کند.

مگر قرار است یک کتاب با من و زندگی من چکار کند؟ قرار است تمام نکات آن را ریز به ریز یادداشت کنم و به میکرواکشن های آن فکر کنم و برایش برنامه ریزی کنم. اگر هم احساس کردم برخی از نکات آن را یاد نگرفته ام مجددا برای بار دوم مطالعه کنم و باز هم یادداشت و میکرواکشن های بعدی.

یک کتاب قرار نیست زندگی مرا زیر و رو کند و زندگی ام به دو نیمه قبل و بعد از آن تقسیم شود(اگرچه این اتفاق ممکن است درباره کتاب هایی خاص رخ دهد). به نظرم آنچه می توان از یک کتاب دو یا سه نکته برای زندگی بهتر برداشت کرد و رد شد و کمال طلبی به خرج نداد وگرنه اگر قرار باشد خواندن هر کتاب تحولی شگرف در من ایجاد کند و با خواندن 200 صفحه کتاب آدم دیگری شوم و با این فرض کتاب بخوانم، در کتاب اول و دوم گیر خواهم کرد.

روزی ملاکم تعداد کتاب های خوانده ام بود، بدو بدو و با تعیین محدودیت زمانی کتاب را می خواندم و خلاصه بر می داشتم. بعدش هم چیزی از کتاب دستم را نمی گرفت. کم کم ناامید شدم از کتاب ها. این بار آن روی سکه را تست کردم. چه اهمیتی برای چون منی دارد که چند کتاب بخوانم؟ اصلا در سال یک کتاب بخوانم اما بخوانم و بخوانم و عمل کنم و در آن غرق شوم. اگرچه این روی سکه برای من جذابتر بود و نتایج آن ملموس تر. اما این روش هم حالت بهینه من نبود.

یک کتاب قرار است اندکی تنها اندکی هم که شده، زندگی ما را تغییر دهد و عینکی بهتر در اختیار ما قرار دهد تا جهان را با آن عالمانه تر بنگریم. حتی در حد چند نکته.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

نمونه هایی از رقابت دست چین شده و معایب آن

عبارت «رقابت دست چین شده» را وامدار فایل تصویری رقابت از سایت متمم هستم.

Cherry-picking که در فایل هفتم مطرح می شود، عبارت است از:

«رقابت با بهترین های هر فرد»

رقابت با جایگاه شغلی همکارم

رقابت با حقوق مدیرم

رقابت با جایگاه اجتماعی پسر خاله ام

رقابت با تحصیلات دانشگاهی دوست دوران دبستانم

رقابت با خط خوب پدرم

رقابت دست چین شده، عبارت است از رقابت با بهترین چیزهای اطرافیانم.

چنین رقابتی عموما نتیجه ای جز شکست و نرسیدن به هیچ کدام از موارد رقابت شده، نخواهد داشت. ما همزمان نخواهیم توانست به چند جهت بپریم؛ ضمن آنکه چنین رقابتی معمولا بدون دیدن هزینه های هر فرد برای رسیدن به جایگاه فعلی رخ می دهد و نتیجه هم معمولا پرداخت تمام هزینه هایی که مجموع این افراد، برای رسیدن به دستاوردهایشان پرداخته اند بدون رسیدن به دستاوردهای آن ها.

رقابت با اطرافیان هم نوعی هدف گذاری است.

باید بدانیم با چه کسانی، در چه جهتی رقابت می کنیم تا به بی راهه نرویم.

پی نوشت: این مطلب از میثم مدنی قرابت بالایی با بحث رقابت داره. درگیر رقابت های بیخودی نشویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

در جستجوی ظرفیت بلا استفاده

داستانی در ذهنم دارم که به یاد ندارم از کجا شنیده ام اما مصداق های آن باعث می شوند چند روزی یکبار به آن را مرور کنم.

«پدر بزرگی با نوه اش برای خرید به فروشگاه زنجیره ای بزرگی در نزدیکی خانه اش می رود. خرید ها را به کمک نوه اش انجام می دهد. خوشحال و خندان از فروشگاه بیرون می آیند و دست در دست نوه اش به سمت خانه حرکت می کنند. فاصله خانه تا فروشگاه زیاد نیست اما باید چند خیابان را با هم بگذرانند. در یکی از این خیابان ها، وقتی حجم بسته های خرید جلوی چشم پدر بزرگ را می گیرد، متوجه عبور ماشین از خیابان نمی شود و نوه اش که در سمت چپش قرار دارد با ماشین برخورد می کند و از شدت برخورد به زیر ماشین می رود. پدر بزرگ خرید ها را در میانه خیابان رها می کند و با دو دستش ماشین را بلند می کند تا نوه اش از زیر ماشین بیرون بیاید.

چیزی شبیه این عکس


از قضا، اتفاقی خیلی بدی برای نوه اش نمی افتد و چند خراش سطحی روی صورتش باقی می ماند. اما پدر بزرگ سخت به فکر فرو می رود و از شدت غصه شروع به گریستن می کند. حال که پدر و مادر جمع شده اند از دلیل گریه می پرسند. جوابی در خور تامل از پدر بزرگ می شنوند.

من 60 سال توانایی بلند کردن یک ماشین با دو دستانم را داشته ام و تا به حال نه می دانستم و نه از آن بهره ای برده بودم. 60 سال از عمر من گذشته است و از ظرفیتی که در وجودم بوده است استفاده ای نکردم.»

محمدرضا شعبانعلی در یکی از دیر آموخته هایش به این نکته اشاره خوبی دارد:

چه کنیم تا فرصت های کشف نشده، استعداد های استفاده نشده، توانمندی های بلا استفاده خود را بشناسیم، شروع به استفاده از آن ها کنیم تا جایی که مطمئن شویم دیگر فرصتی برای رشد باقی نمانده است، ظرفیت بلا استفاده ای نمانده است.

فکر می کنم روزی که به این مرحله برسیم زندگی برایمان بی معنا شده است. روزی که در آن پیشرفتی نبینیم نسبت به روز قبل، معنای زندگیمان زیر سوال رفته است. اما تلاش برای رسیدن به آن روز تلاشی ستودنی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

بیان تقاضا از دیگران- بخشی از رابطه با دیگران

ارتباط بدون خشونت دارای چهار مرحله است:

·        مشاهده

·        احساس

·        نیاز

·        تقاضا

این بار، با بخش چهارم کار داریم. بیان تقاضا.

سوال اصلی این است:

چگونه تقاضای مان را به دیگران ابراز کنیم تا طرف مقابل پاسخ محبت آمیزتری بدهد؟

·        استفاده از زبان عمل مثبت: به جای اینکه از آن چیزی که نمی خواهیم صحبت کنیم و تقاضا کنیم آنچه را می خواهیم تقاضا کنیم. من می خواهم همسرم زمان بیشتری را به من اختصاص بدهد، به جای اینکه بگویم من دوست ندارم زمانت را با دوستانت بگذرانی؛ باید از زبان عمل مثبت استفاده کنم؛ «عزیزم دوست دارم زمان بیشتری را با من بگذارنی و با هم به سینما برویم» نمونه ای از زبان عمل مثبت با بیان عملی خاص است.

·        بیان تقاضا در غالب اعمال ملموس که دیگران بفهمند: استفاده از جملات گنگ و مبهم و انتزاعی نمی تواند تقاضای ما را منتقل کند و اغلب به ابهام دامن می زند. جملاتی مثل دوست دارم خودم باشم، دوست دارم استقلال داشته باشم و اگر کلی تر بگویم استفاده از کلمات ذهنی. بیان تقاضا در غالب اعمال مشخص و ملموس علاوه بر اینکه به پاسخ محبت آمیز دیگران به تقاضای ما منجر می شود؛ آشکار می کند که واقعا خودمان هم چه می خواهیم و ابهام درونی ما را هم کاهش می دهد.

·        بیان تقاضا بدون بیان احساس و بیان احساس بدون بیان تقاضا ممنوع: اگر من احساسم را بیان کنم بدون اینکه تقاضایم را در انتها بیان کنم، به احتمال قوی تقاضای پشت احساسم شنیده نخواهد شد یا اشتباه برداشت خواهد شد. دیگران نمی توانند تقاضای پنهان پشت احساس ما را بفهمند و هر چه که تقاضای خود را واضح تر و شفاف تر بیان کنیم احتمال اینکه نیازمان برطرف شود، بیشتر شود.

همچنین بیان تقاضا بدون بیان احساس، به صورت درخواست آمرانه شنیده خواهد شد. «چرا با من برای خرید نمی آیی؟»

·        درخواست تکرار تقاضای ما توسط شنونده: پیامی که ما می فرستیم همواره همان پیامی نیست که طرف مقابل دریافت می کند. ما نیاز داریم تا بدانیم پیاممان همانگونه که مدنظر ما بوده است دریافت گردیده است، و برای این کار لازم است تا از طرف مقابل خواهش کنیم تا تقاضای ما را به زبان خود تکرار کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

صفحات صبحگاهی هدیه شاهین کلانتری

صفحات صبحگاهی، برنامه ای برای برون ریزی ذهنی است.

صفحات صبحگاهی، میدان مواجهه ما با خودمان است؛ آنجا که عریان خود را روی کاغذ می آوریم؛ دغدغه ها، مشکلات، حسادت ها، بغض ها، کمبودها، آرزوها، عشق.

صفحات صبحگاهی، میدان عمل است. آنقدر مسئله ای را روی کاغذ می آوریم تا برای رفع آن کاری کنیم، وارد میدان عمل شویم.



صفحات صبحگاهی و تداوم آن، به ما پیشرفتمان را نشان می دهد. پیشرفت در نوشتن، پیشرفت در دغدغه ها، پیشرفت در نوع تفکر

شروع صفحات صبحگاهی را مدیون شاهین کلانتری هستم. آنقدر در این پستش زیبا آن را گفته بود که نمی توان از تجربه آن گذشت. روزانه 2 صفحه می نویسم برای شروع؛

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تست مارشمالو از والتر میشل

والتر میشل، استاد دانشگاه استنفورد آزمایشی را با مارشمالو طراحی کرد.


در این آزمایش به هر کودک یک مارشمالو داده می شد و به آن ها گفته می شد که اگر 15 دقیقه صبر کنند، یک مارشمالو دیگر به آن ها داده می شود. صبر 15 دقیقه ای منجر به 2 برابر شدن پاداش کودکان می شد. همانگونه که انتظار می رفت، کودکان به دو دسته تقسیم می شدند. دسته اول کسانی که صبر می کردند و دو مارشمالو می خوردند و دسته دوم کسانی که صبر نمی کردند. این آزمایش روی 600 کودک انجام شد و کار جالب آقای والتر میشل آن بود که سوابق این کودکان را نگه داشت و زندگی آنان را در 10، 20 و 30 سال دیگر مورد بررسی قرار داد.

نتایج حیرت آور بود.

آن دسته از بچه‌ها که به کلوچه دست نزدند، با این تفسیر که اراده‌ای قوی تر دارند و می‌توانند کنترل بیشتری بر روی رفتارشان داشته باشند، در آینده هم موفق تر، سالم‌تر و حتی در ازدواجشان موفق تر هستند.

همانگونه که محمدرضا شعبانعلی هم در متمم بیان کرده است؛ تعریف بالغ هر فرد هم همین است: کسی که بتواند لذت آنی را برای منافع خود در آینده نادیده بگیرد.

آن چیزی که در نظم شخصی هم به آن نیاز داریم چیزی از همین جنس است. همان چیزی که در مدیریت توجه به آن نیازمندیم.

در تمام این موارد می بایست از لذت آنی، دوپامین حاصل از یک فعالیت در دسترس برای یک فعالیت مفید یا دورتر بگذریم.

چیزی که اصطلاحا به آن اراده هم می گوییم.

می توان تقویت اراده را کلید دستیابی به توجه، نظم شخصی و تعریفی از یک فرد بالغ دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

نشانه هایی از برگشت در تحلیل تکنیکال و درسی برای زندگی


نمودار بالا نمودار تغییرات قیمت معاملات آتی سکه شهریور ماه 1397 است که در بازار آتی سکه بورس کالای ایران معامله می شود.

برای کسب اطلاعات در این مورد می توانید به اینجا مراجعه نمایید.

بازار آتی سکه را دوست دارم به دلیل نوسات و اهرم معاملاتی موجود در آن. روزانه را رصدش می کنم و معامله انجام می دهم. به نقطه ای که در این نمودار مشخص کرده ام توجه کنید:

از کجا می توان فهمید که بازار در اینجا باز هم به ریزش خود ادامه می دهد یا رشد می کند و بالاترین قیمت صبح را هم فتح خواهد کرد؟

واضح است اعداد و نشانه های پیش رو، توانایی بیان این مسئله را به ما دارند. بی توجهی به نشانه ها در این بازار قاتل سرمایه است. یکی از نشانه های پیش رو می تواند خط روند RSI باشد.

اما اگر بازار را تحلیل کردیم و به نشانه ها بی توجه بودیم چطور؟ آیا این روشی کارآمد و مناسب در الگوی معاملاتی ماست؟

بی توجهی به نشانه ها و توجیه پیشامدها، ما را به سمت ضرر سوق خواهد داد.

(برای مشاهده نمودار در سایز اصلی می توانید بر روی آن کلیک کنید تا روند مورد بحث را در آن ببینید)



آیا ضرر مالی با ضرر ناشی از از دست دادن زمان، انرژی و عمر محدود ما قابل مقایسه است؟

چرا در زندگی شغلی، عاطفی، اجتماعی به نشانه ها حساس نیستیم؟

چرا نشانه های پیش رو تعریف نمی کنیم تا وقایع را زودتر پیش بینی کنیم و در دام آن ها نیفتیم؟

اگر بخواهیم در هر حوزه از زندگی نشانه ای پیشرو تعریف کنیم، این نشانه ها کدامند؟

یک بار به صورت مختصر در این باره و نشانه ها نوشتم(+) اما هنوز این موضوع جای فکر بسیار دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی