۲۸ مطلب با موضوع «یادگیری» ثبت شده است

اثر مرکب و رفتارهای کوچک



 کتاب اثر مرکب دارن هاردی با ترجمه آقایان احمد پور و حیدری را به تازگی آغاز کرده ام. در فصل اول کتاب برای معرفی اثر مرکب مثال جالبی مطرح می شود:

اگر بین سه میلیون دلار به صورت نقدی و یک سکه یک سنتی که در 31 روز آینده هر روز ارزشش دو برابر می شود، حق انتخاب داشته باشید کدام را انتخاب خواهید کرد؟

در روز 30 ام کسی که سکه یک سنتی را انتخاب کرده است 5.3 میلیون دلار ثروت خواهد داشت و در نهایت هم کارش را با 10737418 دلار به پایان خواهد برد. این در حالی است که کسی سه میلیون دلار را انتخاب کرده است بیش از 7 میلیون دلار عقب تر از انتخاب سکه یک سنتی است که هر روز دو برابر می شود.

جادوی اثر مرکب در طول زمان و به مرور ایجاد می شود که میوه آن موفقیت است. این برای تمام افراد موفق جهان وجود داشته است تلاش مضاعف و فراتر از انتظار در یک مدت طولانی که ثمره اش در بلند مدت عیان خواهد شد. همین جاست که بدون تفکر سیستمی، این روند را به صورت یک رویداد می بینیم و به سراغ افراد موفق می رویم و می گوییم تمام آن ها مثلا فرزند اول خانواده بوده اند یا در دانشگاه هاروارد درس خوانده اند یا گروه خونی شان O بوده است و کذا و کذا.

این در حالی است که عموما ما به تغییرات بزرگ توجه می کنیم و تغییرات کوچک را نادیده می گیریم. یک بار در این رابطه قبلا هم نوشته بودم.

در بازار مالی به دنبال سودهای 60 تا 100 درصدی در سال هستیم. اگر قرار باشد شما سود 100 درصدی در یک سال را انتخاب کنید (با فرض عدم تداوم) یا سود 25 درصدی در سال کدام را انتخاب خواهید کرد؟ قطعا انتخاب سود 100 درصدی در سال جذاب تر است و می توانید با داستان آن هر کسی را متقاعد کنید تا پولش را به شما بسپارد. اما اگر تنها برای 5 سال با سود 25 درصدی پیش بروید سرمایه خود را به بیش از 3 برابر افزایش داده اید. اثر مرکب به صبوری نیاز دارد و تلاش برای راضی نشدن به میوه های دم دست برای رسیدن به هدف بزرگتر که قطعا کار سختی است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

فیلم دیوانه از قفس پرید و محدودیت های ذهنی

کودکی از مسئول سیرکی پرسید:

چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این  کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل می تواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است!

صاحب فیل گفت:

این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است.

آن با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.

کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟

صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهایی اش هیچ اثری نداشت، و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی نکرده است.

فیل به این باور رسیده است که نمیتواند این کار را بکند!

این داستان را شاید بارها شنیده باشیم، اما شنیدن و تکرار آن چیزی از اهمیت آن کم نمی کند.


دیروز به بهانه دیدن فیلم One Flew Over the Cuckoo's Nest به یاد این داستان افتادم. مک مورفی که در فیلم خودش را به دیوانگی زده تا از زندان رهایی یابد در بین دیوانگانی قرار دارد که مرز بین جنون و عقل آنان بایدهایی است که خودشان وضع نمودند. شاید بهترین صحنه فیلم از نظر من، آنجایی است که مک مورفی به بیلی می گوید همراه کسی که یک شبه عاشقش شده به کانادا فرار کند اما در عین ناباوری می گوید سرش شلوغ است و کارهایش زیاد و هنوز آمادگی لازم را ندارد.

مرز بین دیوانگی و سالم بودن افراد درون بیمارستان روانی را در این فیلم، مرزهای ذهنی است. جالب اینجاست که اکثر افراد حاضر در این بیمارستان، به جز مک مورفی داوطلبانه در این بیمارستان روانی حضور یافته اند.



یکی دیگر از صحنه های فیلم که به نظرم در زندگی روزمره خیلی از ما هم دیده می شود مردی به نام چزویک است. چزویک از پرستار ارشد چندین بار با داد و فریاد درخواست سیگار می کند و هر بار با امتناع او مواجه می شود. در انتها هم می پذیرد که با این شرایط کنار بیاید مک مورفی در آن لحظه شیشه بخش پرستاری را می شکند تا سیگار به او بدهد و به او می گوید به جای این همه التماس و فریاد کاری بکند. این مشکلی است که گاهی خودم هم داشته ام در زندگی شغلی و فردی هم به کرات دیده ام. مدیری که دلیل عدم پیشرفت واحدش را کمبود بودجه و اختیاراتش می داند. کارمندی که از کمبود حقوقش گلایه می کند و کوچکترین تلاشی برای پیشرفت شغلی و مهارتی اش نمی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

نشانه هایی برای اشتباهاتی که تکرار می شوند

قبلا درباره عدم تصحیح اشتباهات و روند هایی که تکرار می شوند نوشته بودم. عدم تصحیح این اشتباهات منجر به تکرار روندهایی می شود که این روندها روزانه و ماهانه تکرار می شوند. تکرار این روندها منجر به تضعیف عزت نفس می شود.

فهمیدن این اشتباهات و تصحیح آن، نیازمند نشانه هایی است که تکرار مجدد این روندها را به ما تذکر دهند.

کسی که به صورت روزانه و ماهیانه در روابطش غوطه ور می شود، تعادل بین فعالیت های شاد و هدفمند را رعایت نمی کند. فردی در شغلش دچار روزمرگی گردیده است، شخصی که به شغلش یا یک فرد خاص اعتیاد دارد. همه و همه نیازمند نشانه است تا بتوان ملاکی برای تشخیص درست داشت.

این نشانه ها می بایست از جنس عملیاتی باشند تا به محض رویت نشانه ای برای اصلاح و عدم تکرار باشند. نشانه هایی که من برای تعادل بین فعالیت های شاد و هدفمند گذاشته ام، اینگونه اند:

1. بی حوصلگی و خستگی روحی در روز

2. خوابیدن بیش از حد

3. ورزش کم

این نشانه ها به محض مشاهده، باید مورد بررسی قرار گیرند تا اشتباهات قبلی تکرار نشوند.

مانند این نشانه ها برای رابطه عاطفی ام قرار داده ام تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم و بتوانم نقطه بهینه را در رابطه عاطفی ام را بیابم. این نشانه ها عبارتند از:

1. حساسیت بیش از حد روی رفتارها

2. تعیین زمان مشخص و حضور در کنار هم بدون هدف خاصی

3. کمرنگ شدن سهم خانواده و سایر دوستان در زندگی

4. کمرنگ شدن سهم فعایت های شاد برای پررنگ شدن حضور

بی توجهی به نشانه های این چنینی، نقطه تعادل در رابطه را به هم خواهد زد و مرا به سمت وابسته شدن و حساسیت های بیخودی پیش خواهد برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

مسیری که تاکنون طی گردیده است

از روزی که مرتب و حداقل 4 روز در هفته شروع به وبلاگ نویسی کرده ام، بیش از 2 ماه گذشته است و 46 مطلب در وبلاگ درج گردیده است. ما حصل آنچه در وبلاگ درج گردیده است تا به حال تجربیات من بوده است که منجر به شفاف تر فکر کردن گردیده است. نوشتن روزانه و نوشتن در وبلاگ باعث می شود تا دیدگاه روزانه مان به مسائل تغییر کند و همه چیز را از دیدگاه یک تحلیلگر و منبعی برای نوشتن استفاده کنیم. از نگاهی به مانده مرخص استفاده نشده تا تجربه حذف ساعت.

به نظرم نوشتن این دو ماهه، ابتدای کار بوده است و تازه به قسمت شیب رسیده ام و تلاش برای رد شدن از این شیب است که مرا به یک وبلاگ نویس حرفه ای تر تبدیل خواهد کرد.

قرار را بر این خواهم گذاشت که در هر هفته حداقل 4 روز بنویسم. و این بار از مرور کتاب هایی که قبلا هم خوانده ام بنویسم. می خواهم از کتاب هایی که خوانده ام تولید محتوا داشته باشم.

اما مروری بر آنچه تا به حال به وبلاگ گذشته است:

تا به حال 862 بازدید کننده و 2089 نمایش داشته ایم. کمتر از 10 درصد بازدید های وبلاگ بازه بین 12 تا 1 شب است که می تواند ناشی از حضور ایرانیان خارج از کشور باشد. پراکندگی جغرافیایی مشاهده وبلاگ هم در تصویر زیر می توانید مشاهده کنید:

 

کاری به تعداد بازدید کنندگان نخواهم داشت (اگرچه محرک خوبی است و آدرنالین خوبی در خون ترشح می کند) اما با توجه به نوع نوشته هایم فقط وبلاگ برای خودم مناسب خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

مونولوگ، دیالوگ و هنر گوش دادن

مونولوگ را:

1.      قسمتی از نمایش که یک هنرپیشه به‌تنهایی در صحنه ظاهر شود و با خود حرف بزند؛

2.       تکگویی

3.      گفتگوی با خود، حدیثنفس

تعریف کرده اند.(منبع)

دیالوگ را هم به صورت زیر تعریف کرده اند(منبع):

1.      گفتگویی که میان اشخاص یک داستان، نمایشنامه یا فیلم صورت می‌گیرد؛

2.      گفتگو در مورد مسائل فرهنگی، اجتماعی و مانند آن.

اگر بخواهیم صحبت های خود با دیگران را در طول روز را دسته بندی کنیم چند درصد از آن ها از جنس مونولوگ است و چند درصد از جنس دیالوگ؟

فکر می کنم دیالوگ نوعی تبادل اطلاعات بین دو نفر است. من درباره موضوعی مثل نااطمینانی در فضای اقتصاد کلان ایران و پیش بینی ناپذیری آن با شما صحبت می کنم. اگر گفتگوی من و شما مونولوگ باشد من حرفم را در این باره می زنم شما هم یاد یکی از دوستان تولید کننده ات می افتی و خاطره ای از او نقل می کنی که آره فلانی وقتی دلار بود 1000 تومن رفت قرارداد تولید بست و تا اومد تامین مواد اولیه کنه، خورد به گرونی دلارو جنسشو با دلار 1500 تامین کرد و قراردادم که ثابت، اصلا ضرر کرد. آخرم نتیجه اینکه توو این مملکت اصلا کار تولیدی نباید کرد و دلالی بهترین کاره. توو اینجا من داستان و روایت خودمو گفتم و تو هم یه تجربه ازش نقل کردی و در نهایت هم این دو تا مونولوگ در همینجا به اتمام می رسه. این جنس مونولوگ ها را در جاهای مختلفی تجربه می کنیم. در محیط کار وقتی از ایجاد یک خدمت جدید برای مشتریانت صحبت می کنی، دعواها و اختلافات زناشویی مملو از این مونولوگ هاست.

به نظرم حرکت از سوی مونولوگ به سمت دیالوگ، نیازمند مهارت گوش دادن هست.

دیالوگ و جریان تبادل اطلاعات است که من را به یک فروشنده موفق تبدیل می کند. بی دیالوگ، من تنها یک سری مونولوگ های تکراری و یکسان برای همه خواهم داشت و یک روضه ثابت برای پیر و جوان و کودک و زن و بچه خواهم خواند.

به نظرم کیفیت ارتباطات ما با دوستان، همکاران و خانواده نیز به دیالوگ هایمان بستگی دارد. دیالوگ است که مرا به یک رفیق خوب، صمیمی و یا همکار فهیم تبدیل می کند.

در انتها مطلبی به نقل از شاهین کلانتری از رابرت آلن:

همیشه به یاد داشته باشید که هرگز دو مونولوگ، یک دیالوگ را ایجاد نمی‌کنند.

.Always remember that two monologues never make a dialogue

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

خستگی، ذهنی یا جسمی

نمی دانم اسمش را چی بگذارم؟ خستگی اصلا معنای درستی از مفهومی که مدنظر من است یا نه اما اجازه بدهید اسمش را خستگی بگذارم. جلوتر اسمش را هر چه خواستید بنامید.

کارگر ساختمانی ای را فرض کنید که از صبح مشغول به فعالیت بدنی شدید است. جابه جایی مصالح ساختمانی، امر و نهی شدن توسط کارگر بالا سری و در خیلی مواقع بی احترامی. در انتهای روز همین کارگر با تمام مشقت هایی که کشیده است، به خانه می رود. اما آیا خستگی احساس می کند؟ آیا خسته تر از منی است که حداقل 9 در روزم را در محیط شغلی ام می گذرانم و 6 ساعت از آن را در پشت میزم هستم. آیا اصلا می تواند رابطه مستقیمی بین میزان فعالیت بدنی و خستگی در نظر گرفت؟

در نظر من، شاید بتوان خستگی را به دو نوع تقسیم بندی کرد:

1.      خستگی بدنی

2.      خستگی ناشی از تکرار

معنای اولی که واضح است. معمولا این خستگی با خوابیدن یا بهتر بگویم بیهوش شدن، رفع می شود. به شخصه هر گاه از جنس خستگی نوع اول را تجربه کرده ام، در انتهای روز در یک جایی از خانه بیهوش شده ام و در نیمه های شب به خود آمده ام.

اما جنس خستگی نوع دوم متفاوت است. عامل این خستگی، عدم یادگیری است. منظورم از یادگیری، چیزهایی از جنس ریاضی و فیزیک و علوم ثابت و حتی خواندن کتاب نیست. یادگیری می تواند یک قانع کردن ساده باشد، یک نوع صحبت کردن جدید، یک نوع شوخی جدید با مشتری برای نزدیکی بیشتر و مثال هایی از این جنس. روزهایی که در زندگی ام، یادگیری نداشته ام بدترین روزهایم بوده است.

سکون عامل مرگ آدمی است اگرچه هنوز روی پا راه برود و نفس بکشد. شاید درخت با نفس کشیدن و رشد هر روزه اش به ما بیاموزد که بدون یادگیری و بدون رشد اندک روزانه نه راه به جایی خواهیم برد و نه فایده ای خواهیم داشت. یک درخت که رشد روزانه دارد، سایه ای ایجاد می کند که در سایه آن خانواده ای می توانند استراحت کنند، فردی می تواند کتاب بخواند فکر کند و درخت مفید خواهد بود.

اعتقاد شخصی ام این است که چیزی تحت عنوان خستگی جسمی وجود خارجی ندارد آنچه جلوی آدم را می گیرد، آنچه مانع از بیدار شدن ارزشمند به قول شاهین کلانتری خواهد شد چیزی از جنس خستگی ناشی از تکرار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

در تمجید دوره مجدد نظم شخصی

دورس استعدادیابی مقدماتی و نظم شخصی جزء اولین درس هایی بود که به صورت جدی شروع به مطالعه آن ها در متمم کردم و اتفاقا خلاصه برداری هم می کردم از آن ها. شاید آن روزها درس نظم شخصی و مخصوصا معرفی زمان سفید و سیاه برای منی که قدرت تمرکز پایینی داشتم، به مانند اکسیری بود. زمان سفید و سیاه را برای مدت طولانی رعایت می کردم اما به رفتار و عادتم تبدیل نشد. به بهانه یادآوری آن روزها و به دلیل نهادینه نشدن همین رفتار و همچنین تصمیماتی که در حوزه کتابخوانی گرفتم(+)، به دوره مجدد این درس پرداختم.

نکته مهمی در اواسط این درس توجهم را جلب کرد، نکته ای که شاید آن زمان دغدغه ام نبود(اصلا یکی از ویژگی های بسیار خوب دوره کردن مطالب همین است، دریافتی که از یک موضوع، درس یا مطلب خواهی داشت متفاوت از دفعات قبل است).

کمال طلبی

کمال طلبی همان ویژگی ای است که دورن من، مشاهده می شود. مخصوصا در حوزه برنامه ریزی. همین ویژگی است که گاهی عزت نفس را تخریب می کند. کمال طلب ها (از جمله من) تصمیم می گیرم صبح نیم ساعت زودتر در محل کار حاضر شوم، تا صبح ها وبلاگ خود را آپدیت کنم. از 5 روز کاری، در سه روز کاری نیم ساعت زودتر می رسم از همان سه روز یک روز هم به دلیل مشغله زیاد اصلا در همان نیم ساعت هم نمی توانم کاری بکنم. ذهن کمال گرایم شروع به اذیت کردن می کند: من از اول هم می دانستمJ

همین ذهن کمال گرا نمی گذارد، کتابی که روایت تاریخی دارد سریعتر پیش بروم و به بحث اقتصادی و تحلیلی آن برسم و اصرار اصرار که خوب خلاصه بنویس انگار که قرار است این خلاصه ها را با خود به سر جلسه امتحان ببرم. تازه قشنگ هم بنویسJ

کمال گرایی باعث می شود خودمان هم یادمان برود که نیم ساعت زودتر رفتن برای وبلاگ نیست برای سر وقت رسیدن است و خلاصه برداری برای فهم بهتر.

خلاصه که اندر مزایای دوره مجدد یادآوری و تفکر به این خصیصه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

کانال های تلگرامی و یادگیری قطعه قطعه و وسوسه حذف تمام کانال ها

به بهانه نوشتن در مورد گزینه های پیش فرض و کانال های تلگرامی و خواندن پست صدرا که در این پست هم به آن اشاره کردم، توجهم به لیست کانال هایی که نوشتم جلب شد. اکثرا حول موضوع تحلیل های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بورسی متمرکز هستند به جز چند مورد دیگر. خواندن این حجم از تحلیل ها، در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همگی یادگیری های قطعه قطعه ای هستند که حتی پیرامون این موضوعات خوانده شده نمی توان در حد چند دقیقه صحبت کرد. تنها کاربردش در تکرار طوطی وار آن برای کسانی است که در این کانال ها عضو نیستند و احیانا آن را نخوانده اند. از آنجا که عادت ندارم بدون منبع هم صحبت کنم در ابتدای صحبتم همیشه گوینده را اعلام می کنم و حتی از این فرصت هم سوء استفاده نمی کنم تا برای خودم شهرتی جعلی در ارائه تحلیل بسازم.


 


خواندن این نوع تحلیل ها چیزی از جنس تصویر بالاست. فرض کن به کسی، چند خازن یا چند ال ای دی یا چند ترانزیستور بدهی و حتی کیت برای بستن آن ها را به او ندهی. هر بار چند ترانزیستور و چند خازن که حتی با هم دیگر همخوانی هم ندارند. در انتها سبدی از ترانزیستورها و خازن هایی خواهی داشت که چون حتی جایی برای نصبشان نداری مجبوری به بیرون بریزیشان(البته مغز خودش زحمت حذف تمامی این ها را خواهد کشید و از ما فرصتی برای حذف اینگونه اطلاعات نخواهد گرفت).

فکر به این موارد بود که مرا به حذف تمامی کانال هایی که در پست قبل اشاره کردم وسوسه می کند. آیا می تواند جایگزین این کانال ها، خواندن وبلاگ دوستان متممی باشد یا خواندن آن نیز خود، چیزی از جنس یادگیری قطعه قطعه است. اگرچه خواندن وبلاگ ها برایم بسیار درس آموز است و همیشه با خواندن وبلاگ های دوستان متممی و به لطف Inoreader که جدیدا به گوشی و تبلتم اضافه شده است از وبلاگ ها می آموزم و سوال هایی برای فکر کردن ایجاد می شود. اما به نظرم جایگزین کامل تر و بهتر در این زمینه، به دنبال سوالاتم رفتن و تشکیل کریستال یادگیری است به گونه ای که در موضوع مورد سوال بتوانم در حد چند دقیقه صحبت کنم.

بحث تایید یا عدم تایید برجام توسط ترامپ که طی روزهای آینده رخ خواهد داد با وجود کانال های تلگرامی و خواندن تحلیل آنان در حد خواندن چند نظر و نفهمیدن قسمت هایی از آن خلاصه خواهد شد. در صورت عدم وجود تمام این کانال ها و تحلیل ها، میتوانم بنیاد و اساس تحریم ها را با سرچ به دست آورم و اثر تایید ترامپ بر روی آن را از دیدگاه ها مختلف و نظرات متنوع تر بخوانم. اینگونه خواندن درباره مسائل، هم منجر به ایجاد کریستال خواهد شد و هم افزایش عزت نفس از طریق تحلیل مسائل.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی