برای همچون منی که نگاه کردن به ساعت و توجه به تایم بندی و زمان های خاص، جزء ویژگی های همیشگی ام بوده است و با توجه به شغلم توجه به ساعت بسیار حساس است دوری از ساعت یک فرصت برای تجربه ای جدید محسوب می شود. حفظ ساعت مچی، از کار انداختن ساعت دیواری اتاق، قطع تمامی آلارم های موبایل همگی برای یک تجربه جدید است. در حال حاضر تنها یک ساعت رومیزی کوچک برای نمایش ساعت دارم که گاهی (تنها گاهی) روی زنگ هم می گذارمش. حفظ ساعت از زندگی روزمره، تنها عیبی که برایم داشته است دیر رسیدن و تاخیرهای کوچک 5 الی 10 دقیقه ای ابتدای صبح است که آن هم با زودتر راه افتادن از خانه جبران خواهد شد و برای هفته های اول شاید امری طبیعی به نظر برسد.

زندگی ماشینی، قرارهای پست سر هم، ساعات مشخص کاری، تعاملات و شبکه های اجتماعی به اندازه گذشته فرصت زندگی در حال و لذت بردن را از ما گرفته است. حذف ساعت از زندگی روزمره فرصتی مجدد برای من بود تا بی توجه به ساعت مطالعه کنم، از طبیعت لذت ببرم، از تعاملاتم لذت ببرم و نگرانی ای بابت زمان از دست رفته بابت این مسائل نداشته باشم. فکر می کنم در دومین پست از این وبلاگ بود که حساسیت روی زمان و نحوه خرج کردن آن‌ را به عنوان یکی از دارایی های خود و ویژگی هایم معرفی کرده بودم. امروز می دانم و می فهمم این ویژگی ناشی از کمال طلبی منفی ام بوده است. به این فکر می کردم که تعاملاتم برایم ضررهایی مثل وقت گرفتن از من و وقت کم آوردن برای مطالعه را دارد. تعاملاتم را کمتر کردم حتی یکبار به جمع دوستانم گفتم تنها نیم ساعت برای آنان وقت دارم و بیشتر نمی توانم برایشان زمان بگذارم.

امروز بعد از گذشت کمتر از یکسال از آن تاریخ ساعت را از زندگی ام حذف می کنم تا کیفیت بهتری در مطالعه، تعاملات و لذت از زمان را تجربه کنم. آن روز، تمام زمان هایی که می گذراندم را ثبت می کردم و امروز نه تنها این کار را نمی کنم بلکه به درونم بیشتر توجه می کنم و اگر حوصله انجام کاری را ندارم به دنبال کاری می روم که دوست دارم در این لحظه انجامش دهم(این کار قطعا چیزی از جنس اهمال کاری نیست بلکه توجه و احترام به خواسته ها و انگیزه هاست). امروز می دانم داشتن برادر خوب و فرصت در کنار هم بودن یک دارایی است که ارزش گذاری آن با زمان و پول قابل قیاس نیست. جایی که امروز ایستاده ام، جایی است در میان کمیت و کیفیت، نه نگاه صرف به تعداد ساعات مطالعه و نگاه بدون شاخص و کیفی. جایی که امروز ایستاده ام قطعا حرکتی است روی یک مرز باریک که غلطیدن در هر یک از سرزمین های کمیت و کیفیت، کار را خراب خواهد کرد.