۱۳ مطلب با موضوع «کتاب های خوانده شده» ثبت شده است

دانشگاه شریف و خطای ذهنی توهم بدن شناگر

هنگامی که برای انتخاب رشته دانشگاه به دانشگاه ها و تقدم و تاخر آنان در انتخاب رشته فکر می کردم همیشه به دانشگاه شریف به طرز متفاوتی از دیگران نگاه می کردم. آن زمان در نظر من، دانشگاه شریف چیزی نبود جز دانشگاهی که ورودی های خوبی دارد و به واسطه ورودی های خوبش اساتید قوی و به روزی دارد و بالتبع دانشگاه با استاد و دانشجوی خوب، دانشگاه برتر کشور خواهد شد. بقیه اما دانشگاه شریف را دانشگاهی می دانستند که هر کس در آن ورود پیدا کند موفق خواهد شد. نمی خواهم منکر تعریف اثرات محیطی بر رفتار فرد بشوم اما به اعتقاد آن روز من، اگر رتبه های اول کنکور به دانشگاه معراج آباد هم می رفتند، دانشگاه شهر معراج آباد شریف را قورت داده بود.

مسئله ای که آن روز به آن فکر می کردم در واقع اشتباه گرفتن نتیجه با عوامل انتخاب، بود.



مثال مشهور دیگری در این زمینه شناگران هستند. نسیم طالب، به دنبال کاهش وزن خود بوده است. به ورزشکاران رشته های مختلف نگاهی می اندازد. دونده ها بدن قلمی و نازکی دارند، بدن سازها بدن پهنی دارند اما شناگران بندهای عضلانی و زیبایی دارند. در باشگاه محله شان ثبت نام می کند و هفته ای دوبار برای شنا به استخر می رود اما خیلی زود متوجه می شود که درگیر یک خطای ذهنی شده است. شناگرها به این دلیل انتخاب می شوند که بدن عضلانی ای دارند و این نتیجه ورزش آنان نیست.

او نام این خطای ذهنی را توهم بدن شناگر می گذارد. هرجا که عوامل انتخاب را با نتیجه اشتباه بگیریم این خطا رخ می دهد. تبلیغات بازرگانی زنانی که از لوازم آرایش شرکت زیباسازان تهران استفاده می کنند را زیبا نشان می دهد. استفاده از لوازم آرایش باعث زیبایی این زنان شده یا سازنده تبلیغات از زنان زیبا برای برنامه تبلیغی خود استفاده کرده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

خطای بقا

آیا تا به حال شده است که به فکر تغییر حرفه خود باشید و به سمت افراد موفق آن حوزه جلب شوید و تصمیم خود را بگیرید و حوزه شغلی خود را عوض کنید؟

آیا تا به حال برای اینکه تصمیم به ازدواج بگیرید و زندگی متاهلانه را انتخاب کنید به نمونه های موجود نکاه کرده اید؟ به زوج های عاشق و همراه نگرستیه اید یا زوج های مشاجره گر

آیا تا به حال به سراغ ورزش جدید یا نوعی از موسیقی جدید برای آموزش رفته اید؟ چه کسی را به عنوان الگو در این راه بر گزیده اید؟ بهترین شناگر و موفق ترین موسیقی

من به دلایلی سال گذشته تصمیم به تغییر فضای شغلی ام گرفتم. از بخش معاملات فیوچرز به معاملات نقدی بورس کالا منتقل شدم. الگویی موفق با درآمد هفتگی 30 میلیون تومانی پیش رویم داشتم که رسیدن به آن جایگاه را به عنوان هدف قرار دادم و با این هدف وارد این حوزه شدم. بماند که بعدها فهمیدم شاید هزاران نفر برای رسیدن به این جایگاه، تلاش کرده اند و آن هایی هم که به آن نرسیده اند بیشتر آن را نفی می کنند و مثل گربه دستش به گوشت نمی رسه در مورد آنان صدق می کند. اما چه مسئله ای باعث شد آن روز آن تصمیم را با آن پیشینه ذهنی بگیرم که امروز برایم خنده دار به نظر برسد.

خطای بقا

ما انسان ها هنگامی که می خواهیم کاری را آغاز کنیم یا قدم در مسیری بگذاریم تنها به نمونه های موفق(در بهترین حالت) توجه می کنیم. می خواهم نویسنده شوم، به هزاران نفری که نویسندگی را نیمه کاره رها کردند را نمی بینم، هزارن نفری که نوشتند اما ناشری برای چاپ کتاب نیافتند را نگاه نمی کنم، هزاران نفری که رویای نویسندگی داشتند و هیچ کاری نکردند هم نمی بینم، تنها نویسنده های موفق که کتاب هایشان سالی 10 مرتبه تجدید چاپ می شود را می بینم و خودم را در جایگاه آنان تصور می کنم. وجود این خطا سبب می گردد دائما میزان موفقیت را خود را بیشتر از حد تخمین بزنیم.(برداشتی نسبتا مستقیم و گاهی آزاد از کتاب هنر شفاف اندیشیدن رولف دوبلی)

راهکار: برای شروع یک کار جدید، یک هنر جدید، تغییر حرفه تنها به دیدن افراد موفق آن حوزه اکتفا نکینم. اگرچه جز افراد درجه یک و موفق آن حوزه زندگی نامه یا تعریفی پیدا نخواهیم کرد (کسی علاقه ای به بیان شکست های خود ندارد) اما به سراغ افراد عادی آن حوزه برویم با آن ها صحبت کنیم خودمان را جای آن ها بگذاریم و مجددا دوباره تصمیم بگیریم. با افراد مختلف تعامل کنیم و سعی کنیم با خود افشایی، اطلاعاتی از خود در اختیار دیگران قرار دهیم تا آنان اگر نمونه ای در اطراف خود دارند، به ما معرفی کنند تا با او صحبت کنیم و ابعاد مسئله بیشتر برایمان واضح شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

معرفی سری کتاب های خوانده شده

شاید روز اولی که در وبلاگ می نوشتم تا این حد احساس نمی کردم که نوشتن سخت است. پشت لب تاپ می نشینی، می نویسی و دوباره می خوانی و اصلاح می کنی و به قول نیل گیمن: به همین سادگی و به همین سختی.

خواندن کتاب، دیدن فیلم، دیدن مسائل روزمره ای که شاید از نظر دیگران جدی به نظر نرسد، همگی سوژه ای برای نوشتن ایجاد می کند. اما پس از مدتی مطلب برای نوشتن کم می آوری و باید به دنبال جذب اطلاعات باشی تا بتوانی، به راحتی بنویسی و اطلاعات و مطالب دریافتی از کتاب ها را دفع کنی و جایگاهش در ذهن بنشیند و سپس به سراغ جذب مطالب جدید بروی. یادم می آید جایی در روزنوشته های محمدرضا خواندم که نوشتن باعث خروج مطالب خواهد شد، مانند سوخت موشکی که برای پرتاب نیاز به خروج آتش از انتهای آن دارد. اگر اینکار را نکنی تا آخر عمرت انباری از اطلاعات خواهی بود که برای افراد مختلف تکرار خواهی کرد.

کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی، جزء اولین کتاب هایی بود که مطالعه کردم. این کتاب از جنس آن کتاب هایی است که مکرارا باید مرور شود و روزانه همراه آدم باشد. جنس کتاب به گونه ای نیست که بخوانی و رد شوی و دیگر برنگردی. جنس کتاب از نوع، تکرار است. این کتاب را که خواندم شروع به خلاصه برداری کردم اما به دلیل کمال طلبی منفی در خلاصه برداری، این کار به 10 خطا محدود شد و ادامه پیدا نکرد.

قصد دارم سری کتاب های خوانده شده را در وبلاگ راه اندازی کنم، در این سری به مطالعه مجدد کتاب هایی که خوانده ام و مثال های عینی از این کتاب ها خواهم پرداخت. کتاب تصمیم گیری یونا لرر، هنر شفاف اندیشیدن، هفت عادت مردمان موثر در این سری قرار خواهند گرفت.

سری به کتابخانه کوچک اتاق هم می زنم تا بیشتر با آن آشنا شویم.



امیدوارم و مطمئنم که دوره مجدد کتاب ها کمک شایانی به فهم بهتر مطالب و استفاده از آن ها در زندگی روزمره خواهد کرد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی