موفقیت را می توان نتیجه ثبات و تکرار در عادت هایی دانست که در انسان نهادینه شده است. این عادت ها به سبب سبک زندگی انسان در او به وجود آمده است. دارن هاردی میلیونری خود ساخته، برای موفق شدن کتاب خودش را نخوانده بود(!) او تنها بعضی رفتارها که شامل سخت کوشی و ثبات قدم در کارها است را از پدرش که مربی راگبی بوده است آموخته بود. مربی راگبی ای که سخت کوشی و سحر خیزی را روزانه به پسرش آموخته بود. حضور و بروز و تکرار این عادت ها و با سخت گیری پدرش عادت هایی را در دارن نهادینه کرده بود که منجر به موفقیت او گردیده است و حالا او همان رمز و رازها را در کتاب اثر مرکب خود منتشر کرده است که تا به حال فروش های بالایی را به ثبت رسانده است.



وجود چنین عاداتی به موفقیت منجر خواهد شد نه صحبت از عوامل موفقیت. به قول محمدرضا جامعه ای که هنوز عدالت در آن نهادینه و اجرا نشده است از عدالت صحبت می کند و عدالت می شود موضوع مورد بحث شخص نفر اول کشور. در مورد موفقیت هم همین گونه است افرادی که از رموز موفقیت در صحبت های خود استفاده می کنند، همان هایی هستند که هنوز این عادات در آن ها نهادینه نشده است و نتوانسته اند اجرایش کنند وگرنه در عمل چیزی از آن ها دیده می شد و لازم به تکرار آن در حرف های خود نبودند. داستان همان مدرک و مهارت است. کسی که در امری مهارت دارد نیاز به مدرک در آن حوزه ندارد خودش و رفتارش معرفش در آن مهارت خواهد بود. من اگر تحلیل تکنیکال بلد باشم، پرتفویم نمایاشگر میزان مهارتم خواهد بود چه فرقی می کند این مهارت را با 5 کتاب به دست آورده ام یا 5 کلاس یا 5 دقیقه فایل تصویری یا با کلاس نیما آزادی یا خودم در اینترنت. پرتفویم نمایاشگر میزان مهارتم در این تحلیل است و نیازی به ارائه مدرک برای اثبات آن ندارم اما اگر مهارت کافی در این زمینه نداشته باشم رو به مدرک می آورم میروم کلاس فلان استاد تا از قِبل اعتبار او بتوانم برای خودم اعتباری بسازم اما قطعا مهارتی در آن نخواهم داشت.