۵۴ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

اگر متمم نبود

اگر متمم نبود، در زندگی من چه اتفاقی می افتاد؟


اگر با متمم، محمدرضا شعبانعلی آشنا نشده بودم هیچ گاه به مطالعه به صورت مدون روی نمی آوردم. اگرچه در مطالعه هم اشکالاتی داشتم و در حال رفع آن هستم


اگر متمم نمی خواندم، هیچ گاه به عزت نفسم به عنوان مهمترین دارایی ام توجه نمی کردم


اگر متمم نمی خواندم، به مذاکره به عنوان یک اصل مهم توجه نمی کردم


اگر متمم نمی خواندم، تا این حد مجال و فرصت برای تفکر نمی یافتم


اگر متمم نمی خواندم، هیچ گاه با افرادی با این وسعت دید و نظرات مختلف آشنا نمی شدم و نمی توانستم نظراتشان را پیرامون بسیاری از مسائل بخوانم


اگر متمم نمی خواندم، تفکر سیستمی نمی دانستم در تحلیل مسائل به خطا می رفتم و تحلیل اشتباهم منجر به تصمیم های هزینه زا در زندگی ام می شد


اگر متمم نمی خواندم، عدم توجه به عزت نفسم منجر به تصمیمات هزینه زایی برایم می شد


اگر متمم نمی خواندم، وبلاگ نمی نوشتم و نوشتن به عادت روزانه ام تبدیل نمی شد


متمم مرا با دنیایی جدید روبرو کرد که قبل از آن، دنیایم محدود به تحلیل از تجربیاتم بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

عدم تصحیح اشتباهات و روندهایی که تکرار می شوند

اشتباهاتی در زندگی هر کسی رخ می دهد

چه در روابط عاطفی

چه در فضای شغلی

چه در روابط اجتماعی

و هر جای دیگر

فکر در مورد اشتباهات، منشا و تحلیل آن ها منجر به آن خواهد شد این اشتباه دیگر تکرار نخواهد شد

اما اگر به اشتباهات خود را تحلیل نکنیم

اگر در موردش فکر نکینم

روندهای تکراری در زندگی خواهیم داشت

فردی که روزانه و ماهانه در روابط اجتماعی خود تخریب می شود و هیچ نمی گوید

فردی که هر رابطه عاطفی اش به بن بست می رسد و زنان را موجوداتی عجیب و خارق العاده می داند

فردی که هر بار خواسته اش را مطرح نمی کند و منتظر است دیگران خواسته اش را بفهمند و درک کنند و عمل کنند

داستان های تکراری و روندهای تکراری در زندگی، ناشی از عدم تصحیح اشتباه است

فهمیدن این موضوع و درونی کردن مرکز کنترل نیز، خود نیازمند تحلیل و تفکر است و گرنه هر مرتبه، هزاران دلیل خارجی می توان یافت تا موضوعی را توجیه کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

میانگین پنج نفر و حرف هایی که دیگر نمی زنم

محمدرضا شعبانعلی در یکی از قوانین کسب و کار خود و به عنوان اولین قانون کسب و کار خود، قانون زیر را مطرح می کند:

هیچکس از متوسط اطرافیانش چندان فراتر نمی‌رود

ماه ها قبل این مطلب را خواندم. راهکار برای اینکه اطرافیان بهتری داشته باشیم، این است که اطرافیان خود را همراه با خود بالا بکشیم تا دنیای بهتری را با همدیگر تجربه کنیم.

به یاد دارم وقتی که برای ماه های اول در محیط کارگزاری حاضر شدم، از هر اندک فرصتی برای صحبت با همکاران بخش های مختلف استفاده می کردم. اطلاعات می دادم و اطلاعات می گرفتم. آنچه که از ارتباطاتم در کارگزاری دارم هم مدیون همان ماه های آغازین و مباحثات و اطلاعات هستم.

این چند وقت اخیر، محافظه کارتر شده ام. کمتر با دیگران صحبت می کنم. اگر امکان داشته باشد برای صحبت نکردن با دیگران، حتی مسیرم را عوض می کنم.

ماحصل آنچه اتفاق افتاده است را می توان، در لاک خود فرو رفتن و انتخاب اطرافیان از همکاران واحد خود دانست. اتفاقی که منجر به کوچک شدن اطرافیان، حل شدن در محیط شده است.

ریشه این مشکل را نمی دانم. اما فکر کردن به آن، منجر به بهبود اطرافیان و بهبود عزت نفس ناشی از مهارت ابراز وجود خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

امتحان انجمن خوشنویسان نوین

ترم اول از کلاس خوشنویسی هم به پایان رسید و امتحان آن هم برگزار شد.

هنر جذابی است خوشنویسی مخصوصا یادگیری آن کنار فردی دوست داشتنی


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

نقطه بهینه در روابط عاطفی

نزدیکی بیش از حد، به همان اندازه که دوری خطرناک است می تواند خطر ساز باشد.

نزدیکی بیش از حد، انتظار می آورد

نزدیکی بیش از حد، زود رنجی می آورد

نزدیکی بیش از حد، حساسیت می آورد

نزدیکی بیش از حد، تک بعدی ات می کند

پیدا کردن نقطه بهینه در یک رابطه عاطفی، امری است که با تجربه به دست می آید و نیازمند داشتن تنوع در ارتباطات اجتماعی از قبیل همکاران و دوستان است. در واقع باید از جهات مختلف تامین باشی تا بتوانی تعادل در یک رابطه عاطفی را رعایت و اجرا کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

مرموز بودن

تا چه حد در مرموز بودن افکار و رفتار مناسب است و برای چه کسانی؟

انسان ها همچون معمایی هستند که توسط افراد دیگر کشف می شوند. به میزانی که افراد در خود معمای بیشتری داشته باشند، در ذهن دیگران بیشتر باقی خواهند ماند. کارهای باز همیشه سهم بزرگی از ذهن ما را به خود اختصاص می دهد به همین شیوه انسان های باز(افرادی که رازهای بیشتری دارند). سایر افراد برای تعامل با این افراد، تلاش بیشتری خواهند کرد و برای نزدیک شدن به آنان تمام تلاش خود را خواهند کرد. زیرا در این افراد به دنبال کشف حقیقتی هستند. این در حالی است که سایر افراد، به این دلیل که همه چیز را عیان و آشکارا بیان می کنند و چیزی برای کشف ندارند.

افراد مرموز همواره، سخنی برای بیان و نکته ای مانند خرگوشی که از کلاه بیرون می آورند دارند، تا به موقع و برای کسی که خودشان می خواهند معجزه ای از خود، رو کنند.

مرموز بودن را از شخصیت مایکل در فیلم پدرخوانده آموختم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

رشد و پیشرفت

محمدرضا شعبانعلی در روز 26 مرداد گردهمایی داشت. این گردهمایی در دانشگاه شهید بهشتی صورت پذیرفت. به دلایلی در این گردهمایی شرکت نکردم.

این نوشته داخل کارت پستال این همایش است:


دیدن این نوشته مرا به یاد کاریکاتور قدیمی انداخت:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

در جستجوی اسطوره

دوست عزیزم شاهین، دوستی پر تلاش، اهل مطالعه و با تصمیمات جسورانه است. بارها عکس یک نفر را در پروفایل تلگرامش و در جای جای زندگی اش دیده بودم. تا روزی که ازش پرسیدم. متوجه شدم اسطوره زندگی اش است. فکر می کنم به خوبی راه زندگی خود را پیدا کرده است. اسطوره زندگی خود را یافته است و هر جای مسیر که باشد خودش را با او تطابق می دهد و مسیر خود را با مسیر او می سنجد و بهترین منتقدش، خودش خواهد بود و مسیر آذرتاش آذرنوش.




از آن شب سوالی در ذهن من نقش بست. اسطوره من در زندگی حرفه ای و شخصی ام چه کسی است؟

برای شروع خلاصه ای چند صفحه ای از سرگذشت چند تن از اسطوره های مالی را خواندم. وارن بافت، جورج سوروس و تنی چند از افراد دیگر را خواندم. اما واقعا از اسطوره بودن برای من و مدل ذهنی من فاصله داشتند.

سوال همچنان باقی است و من هر روز به دنبال جواب سوال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

درس هایی از فیلم the shawshank redemption

پی نوشت: شاید سومین بار است که این فیلم را می بینم. اولین بار در تلویزیون این فیلم را دیدم وقتی که در دوره راهنمایی مشغول به تحصیل بودم. دیدن این فیلم به زبان اصلی طعم دیگری دارد و در نسخه زبان اصلی است که نکات فیلم را خواهی فهمید. دیدن چندباره بعضی فیلم های ارزشمند به انسان درس هایی می آموزد که در نگاه اول و فهمیدن جریان فیلم، مسلما این درس ها را نمی بینی.

برخی از درس هایی که از این فیلم گرفته ام:

1.      در هر محیطی می توان متفاوت بود: برای تغییر لازم به تغییر محیط نیست، هر محیطی را می توان تغییر داد و تبدیل به جایی که دوست داریم کرد. ایجاد یک کتابخانه در زندان شاید شوخی به نظر برسد اما این کاری بود که توسط اندی انجام شد. ثمره این کار، تبدیل زندان به مکانی دوست داشتنی برای وی که در آن می تواند هم به مطالعه بپردازد و هم ارزشمندی خود در عزت نفس را حفظ کند(با آموزش افراد دیگر).

2.      پیگیری، صبر، زمان، انتقاد ناپذیری و راضی نشدن به کم کلید رسیدن به اهداف: اگر اندی کسی بود که با انتقاد دیگران سر خم می کرد، هیچ گاه نمی توانست کتابخانه اش در زندان را تاسیس کند. اگر اندی کسی بود که پیگیری کافی را نداشت، هیچ گاه بودجه برای تاسیس کتابخانه نمی یافت. اگر اندی کسی بود که به کم راضی می‌شد، هیچ وقت وسعت کتابخانه اش انقدر بزرگ نبود و به یک مکان کوچک بسنده می کرد. صبر، پیگیری و تلاش نقاط اصلی اندی در رسیدن به آزادی اش بود. با یک چکش 6 اینجی، 20 سال برای حفر تونل تلاش کرد و روز به روز پیش رفت. هیچ کس و هیچ وقت کسی فکر نمی کرد که با یک چکش 6 اینچی طی بیست سال بتوان از زندانی فرار کرد اما اندی با تلاش خود نشان داد می توان اینکار را کرد.

3.      ارائه مهارت های خود و ایجاد محیطی راحت برای خود: در صحنه ای از فیلم شاهد هستیم که اندی برای ارائه مهارت فرار مالیاتی به زندانبان تا سر حد مرگ پیش می رود. همین امر موجب می شود تا امین نگهبانان و رئیس زندان در امور مالیاتیشان گردد. اگر جرئت ارائه این مهارت توسط اندی نبود، هیچ گاه نمی‌توانست از زندان فرار کند و محیطی مناسب برای خود بسازد. تعیین دستمزد خود برای ارائه مشاوره مالی را آبجو برای همکارانش تعیین می کند تا بتواند محیطی را ایجاد کند که در آن احساس راحتی می کند و مدافعانی برای کارهایش پیدا کند.

4.      مقاومت تا سر حد مرگ برای رسیدن به هدف: طی کردن 500 یارد (نزدیک به نیم مایل) در لوله فاضلاب زندان برای رهایی مقاومتی ستودنی می خواهد. مقاومتی که کار هر کسی نخواهد بود حتی فکرکردن به آن. البته به نظرم این مقاومت و تلاش خستگی ناپذیر ناشی از انگیزه تصور هدف خود بوده است. هدفی که در این صحنه فیلم به خوبی توسط اندی تصویر شده است و هنگامی که از آن صحبت می کند چشمانش برق خاصی دارد.

5.      هدف داشتن و حل نشدن در محیط: اگر اندی هدفی برای فرار نداشت. اگر امیدی به آینده و زندگی بدون زندان نداشت مسلما در فضای زندان حل می شد . به خواسته هایی که به وی عرضه می‌ شد جواب رد نمی داد و نهایتا تا آخر عمر سالم در زندان می ماند. حل نشدن در فضای زندان نتیجه امید و هدف اندی بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

انتقاد پذیری

پی نوشت: ابتدا می خواستم انتقاد پذیری را در لیست اشتباهاتی که تکرار نخواهم کرد بیاورم. بعد از اندکی فکر، خواستم جدا در مورد آن مطلبی بنویسم.

آدم انتقاد پذیری هستم. گاهی برای این انتقاد پذیر بودن ضربات سنگینی خورده ام. ضربات سنگینی که گاهی منجر به تغییر مسیر ها و اهداف گشته است. جای تفکر دارد!

برگرفته از سایت محمدرضا شعبانعلی:

بر این باورم که همه‌ی بزرگانی که در تاریخ تحولی ایجاد کرده‌اند،‌ مردم را به هیچ چیز حساب نمی‌کرده‌اند! آنقدر ادامه داده‌اند تا مردم مجبور شده‌اند آنها را به چیزی حساب کنند.

نیوتون تمام آن سالها که در خانه‌اش کیمیاگری می‌کرد و مردم به او می‌خندیدند، هیچکس را جدی نگرفت. کیمیاگری ساده‌اندیشی بود و رفتارش بی‌نتیجه. اما در حاشیه‌ی همان کارها بود که تصادفاً فرمول‌های امروز او هم خلق شدند.

بعید است زمانی که ادیسون برای هزارمین بار تلاش می‌کرد چیزی شبیه لامپ بسازد،‌ مردم او را تشویق کرده باشند. احتمالاً همه گفته‌اند او احمق است و او به کار خود ادامه داده است.

بعید است وقتی دکتر حسابی شبانه‌روزی درس می‌خواند و مطالعه می‌کرد، بقیه تشویقش کرده باشند. احتمالاً برایش از «تعادل در زندگی» گفته‌اند و اینکه یک مدرک تحصیلی کافی است و بقیه‌اش را صرف زندگی‌ روزمره‌ات و بهبود وضع مالی‌ات کن.

بعید است این نسل دانشگاه رها کرده‌ای که دنیای فن‌آوری امروز را خلق کرده‌اند، در زمان ترک دانشگاه، با تشویق مردم مواجه شده باشند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی