۵۴ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

تلفن همگانی و نمونه ای از تصمیم براساس روند های فعلی

ایستادن در صف و انتظار برای گرفتن کالا یا خدمتی به دلیل دولتی بودن برخی از خدمت ها در ایران رواج دارد. برنج، روغن، شکر، گوشت از جمله مواردی بود که در صف های طولانی و با کوپن جهت تنظیم بازار و اجرای عدالت(!) میان تمام مردم توزیع می شد. از پدرم شنیدم در ابتدای رواج این کوپن ها حتی کوپن سیگار هم به صورت مساوی بین تمام مردم توزیع می شد و مردم سیگاری و غیر سیگاری هر دو می توانستند سیگار را به صورت کوپنی دریافت کنند.

در این میان، دولت و مخابرات دولتی برای استفاده عمومی مردم در جای جای شهر تلفن همگانی نصب کرده بود. استفاده از تلفن های همگانی با استفاده از سکه بود و گاهی برای استفاده از این تلفن ها ساعت ها صف نیاز بود.



پس از مدتی تلفن ها از سکه ای به کارتی تغییر وضعیت پیدا کرد. شرکت مخابرات اقدام به خرید تلفن های جدید و نصب در شهر کرد. این تلفن ها فقط با کارت کار می کردند و به تدریج جایگزین تلفن های سکه ای شدند. این کار در راستای کم کردن صف های طولانی تلفن و ارائه خدمات بهتر به شهروندان بود. اما تعویض تلفن های سکه ای به کارتی تا چه اندازه ای توانست به بهبود وضعیت و رفاه شهروندان کمک کند؟ آیا هزینه کردن برای تعویض تلفن ها تصمیمی سیستمی بوده است؟ آیا دیر به فکر تصمیمی افتاده ایم که دیگر اهمیت و ارزشی برای شهروندان با گسترش پوشش تلفن های همراه نداشته است؟

از این جنس تصمیم ها در زندگی هم وجود دارد. صرفا تلاش در مسیری که کمک چندانی  به پیشرفت ما نخواهد کرد. این جنس تلاش ها، اگرچه قابل احترام است اما چون در مسیر روند های آینده شکل نگرفته است و با توجه به شرایط حال حاضر و تداوم آن اخذ شده است، صرفا به گسترش آنچه در زمان حال کاربرد دارد کمک خواهد کرد.

برنامه نویسان باینری را به یاد آورید. تلاش برای یادگیری زبان برنامه نویسی که هم بسیار سخت بود و هم محدود.

برنامه ریزی بر مبنای روندهای آینده بسیار سخت است اما به شدت منجر به تمایز ما خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

استفاده از نرم افزار های مدیریت زمان و کیفیت

پی نوشت: از آخرین هفته ای که تمام ساعات روزم را ثبت می کردم، 14 هفته می گذرد. درس مدیریت زمان و استعدادیابی متمم جزء اولین درس هایی بود که درمتمم خواندم و یادداشت برداری کردم. دقیق به خاطر ندارم بعد از اتمام این درس بود یا در اثنای آن که برای ثبت زمان در طول روز، از نرم افزار Time it که مخصوص آندروید است استفاده می کردم. در ابتدا، حس خوبی را تجربه کردم مدیریتم روی زمان ها عالی بود. حساب و کتاب همه چیز را داشتم. این هفته نیم ساعت کمتر از هفته قبل خوابیدم و به جای آن مطالعه غیر تخصصی داشتم.

نمی دانم، شاید جرئت حذف این برنامه را نداشتم، روزی آپدیتش کردم و دیگر روی گوشی ام بالا نیامد. در زندگی احساس کمبود عجیبی کردم. نرم افزار دیگری را جایگزین کردم و چند هفته ای با آن به پیش رفتم تا شاید این حس کمبود جبران شود. تصمیم گرفتم از فرصت به وجود آمده استفاده کنم و کم کم از زندگی ام حذفش کنم و این کار را کردم. گاهی هم به زندگی قبل از حذف این برنامه فکر می کنم اما آنچه دارم را بیشتر از قبل می پسندم و می خواهم.

میان توضیح: امروز هم تصمیم گرفتم ساعت مچی ام را از دستم بردارم و برای مدتی از آن استفاده نکنم و ساعت روی لب تاپم را هم غیر فعال کردم. در حال حاضر تنها جایی که امکان مشاهده ساعت را دارم روی گوشی موبایلم است و هنگامی که با آن کار می کنم؛ آن هم تمام اعلان هایش به جز زنگ و پیامک برای همیشه غیر فعال است.

اصل مطلب: به بهانه های مختلفی و مطالب مختلفی که از دوستان متممی ام و محمدرضا خوانده ام دوباره در مقابل این وسوسه قرار گرفتم که استفاده از این نرم افزارها را آغاز کنم. هیچ گاه مثل قبل از این نرم افزار ها برای ثبت تمام لحظات استفاده نخواهم کرد. استفاده به آن شیوه ساختن زندانی از زمان برای خود است به طوری که فراموش خواهم کرد که انسان هستم، علاقه دارم و احساس. اما آیا استفاده از این نرم افزار ها که تعدادشان هم کم نیست مثل toggl به بهره وری ما کمک خواهد کرد یا فقط ابزاری برای ارائه آمار به خود مقایسه با دیگران و آمار به دیگران است؟

هنوز در حال بررسی این موضوع هستم و به طور قطع نمی توانم درباره آن حتی در کیس خودم صحبت کنم اما آنچه می دانم و فهمیده ام آن است که اهمیتی ندارد که من هزاران صفحه از یک کتاب را خوانده باشم یا نه طوری که بتوانم برای دوستانم تعریف کنم یا درباره اش بنویسم.

مهم نیست ساعات مطالعه روزانه و هفتگی ام چقدر است؟ گاهی اینقدر در همین نکته غرق می شویم که اصلا یادمان می رود چرا مطالعه می کنیم و برای کی؟

مهم آن است که خواندن یک صفحه به دیدگاه من کمک بهتری کرده باشد(می دانم خواندن یک صفحه هیچ کمکی نخواهد کرد).

شاید در پستی دیگر از دیدگاه سیستمی(به قدر وسع خودم)، به این مطلب نگاهی بیندازم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

ترکیب برنامه های روزانه و تعداد موضوعات باز

پی نوشت: فکر می کنم لحظاتی از زندگی که فرصت تنها ماندن را پیدا می کنیم لحظات نابی هستند که هدر دادن آن ها با هر وسیله ای نوعی خیانت به خود محسوب می شود. همین تنهایی ها و تمرکز حاصل از آن است که به ما فرصت بازخورد روزانه و هفتگی از عملکرد خود را می دهد.

کاش لطفی در حق خود کنیم و این فرصت ها را از خود سلب نکنیم. کاش فرصتی به خود برای مرور مجدد رفتارهای خود بدهیم و کاش اندکی فکر کنیم در باره خود.

روزهای پنج شنبه و جمعه را خیلی دوست دارم. برایم از جنس همان تنهایی هایی است که به من فرصت مجدد برای تفکر می دهد. یا تنها در خانه می مانم و یا به کتابخانه می آیم. در کتابخانه هم به جز چند آشنا و احوال پرسی کوتاهی با آنان، تنها هستم(لااقل خودم سعی می کنم فرصت تنها شدن را از دیگران سلب نکنم). ماحصل این پنج شنبه ها و جمعه ها برایم تفکر بوده است.

حاصل تنهایی امروزم در کتابخانه را در دفتر به خصوص وبلاگ که پیش نویس مطالب وبلاگ را در آن یادداشت می کنم، نوشتم.

انتخاب تعداد موضوعات باز زیاد(بیش از 4 یا 5 مورد) در جای جای زندگی ما مشاهده می شود. آن زمانی که چندین کتاب از چندین خواننده و با موضوعات مختلف را جلو می بریم(که اتفاقا خودم هم این کار را کرده ام). آن زمانی که خیاطی و خطاطی و آشپزی و شیرینی پزی را با هم ترکیب می کنیم. آن زمانی که به دنبال بهبود همه جانبه شخصیت خود هستیم. بی توجه به محدودیت منابع و توجه. در فکر به تمامی موارد بالا صدایی در ذهنم جمله ای از درس عزت نفس و برنامه هفته دوم از عزت نفس را تکرار می کند:

"بهبود همه جانبه معمولاً با توقف مطلق یا فرسودگی همه جانبه همراه می‌شود."

آن چیزی که امروز در دفترم یادداشت کردم، تحدید موضوعات باز ذهنی ام به دو یا سه مورد بود. اولین موضوع باز ذهنی ام، عزت نفس دیگری مطالعه مجدد نظم شخصی و دوره دروس مرتبط با آن است. تغییرات را در نرم افزار Habits هم انجام دادم. این نوع تمرکز روی موضوعات به یادگیری کریستالی نیز کمک خواهد کرد. من با عزت نفس عجین می شوم، عوامل کاهش، منابع، روش های افزایش آن را می شناسم و چند هفته ای تمام تمرکزم روی این موضوع خواهد بود. پس از اتمام این بحث سراغ موضوع مذاکره خواهم رفت. در مذاکره می خوانم که نباید در یک جایگاه به خصوص رفتاری منفعلانه داشت آنجا به یاد می آورم که داشتن رفتار منفعلانه در مذاکره چه ضربه ای به عزت نفس وارد می کند و کریستال عزت نفس با رفتارهای مذاکراتی بزرگتر می شود.

این می تواند در مقابل این رویکرد قرار بگیرد که همزمان با مطالعه عزت نفس، مذاکره هم بخوانم و اگر شد خطاطی هم بکنم و مجددا تکرار آن جمله معروف متمم:

"بهبود همه جانبه معمولاً با توقف مطلق یا فرسودگی همه جانبه همراه می‌شود."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

شیب و تغییر فضای شغلی

قبل از خواندن کتاب شیب ست گودین، همیشه در ذهنم خودم را متهم به تغییر زود شغل و اصطلاحا شاخه به شاخه پریدن می کردم. در همین میان بود که کتاب شیب را خواندم.

قبلا در مورد آن نوشته ام (+)، تمام بحث کتاب در جای جای آن، پیرامون ول کردن، درست ول کردن و ول نکردن است. چه زمانی باید چه کاری را رها کرد و چه زمانی باید به کاری چسبید چون به قسمت سخت آن رسیدی و رد شدن از این قسمت سخت، باعث تبدیل شدن تو به نفر درجه اول و سوپر استار حرفه خودت خواهد شد. در همین حین، یاد یکی از ویژگی های شخصیتی خودم هم کردم و آن صبر بود. عنصری مهجور در وجود من.



به نظرم جایی که فعلا ایستاده ام، دو راهی است بین انتخاب شیب یک حرفه یا شروع حرفه ای دیگر.

شاید مقایسه افرادی که این راه را طی کرده اند در این دو مسیر، مشورت با آنان، بررسی شیب هر یک از این موضوعات بتواند کمکی برای تصمیم گیری در این زمینه محسوب شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

اشتباهاتی در کتاب خوانی

پی نوشت: با میثم مدنی از طریق سایت محمدرضا آشنا شدم و از طریق بحث کتاب خوانی.

نوشته های میثم ساده، روان، پر مغز، کوتاه و براساس تجربیات خودش است که شکل گرفته است. آشنایی با میثم مدنی و وبلاگ خوبش را مانند بسیاری امور دیگر مدیون محمدرضا شعبانعلی هستم.

در مورد کتاب خوانی هم تا به حال دوسری مطلب از وی خوانده ام: یکی مربوط به دلایل کتاب خوانی است که یک سلسله بحث است و دیگری توصیه هایی برای کتاب خوانی که هر دو برایم جذاب بوده است.

میان توضیح: در آذر ماه سال 1394 به صورت جدی شروع به مطالعه کردم. تا قبل از آن مطالعه ام به یکی دوتا کتاب غیر درسی و اقتصادی محدود بود. تمام مطالعه ام خلاصه می شد در شب های امتحان و درس های جذاب دانشگاهی!

پس از آن، با متمم آشنا شدم و سایت محمدرضا شعبانعلی. شوق مطالعه در من به وجود آمد و فهمیدم عجب گوهری است. از آنجا شروع کردم به خواندن متمم به صورت منظم و چند کتاب پیرامون خطاهای ذهنی شامل تصمیم گیری یونا لرر، هنر شفاف اندیشیدن، هفت عادت مردمان موثر، آخرین سخنرانی، چرا کشورها شکست می خورند. شاید این اولین عنوان هایی بود که به یاد دارم وآن ها را مطالعه کردم. در روزهای اول، به عنوان یک روشنفکر که به دنبال بیشتر فهمیدن است وکتاب هایش و ساعات مطالعه اش را به رخ دیگران می کشد کتاب می خواندم. کم کم سرد شدم. این سرد شدن چند دلیل داشت: محیط اطرافم و اطرافیانم دلیل این مطالعات پراکنده را درک نمی کردند و هنگامی که درباره دانسته هایم صحبت می کردم به قول محمدرضا شمع محفل می شدم، نه مخالفتی، نه چالشی، نه انتقادی هیچ کدام. در آن روزها فقط روی تعداد صفحات و تعداد ساعات مطالعه ام حساس بودم. همه را ثبت می کردم و در آخر هر هفته بررسی می کردم. در انتها هم فکر می کردم با تعداد صفحات و تعداد ساعات هم به جایی خواهم رسید(حرکت از کمیت به سوی کیفیت).

اصل مطلب: با خواندن مطلب کتاب خوانی میثم برخی از اشتباهاتی که فکر می کنم در کتاب خوانی ام مرتکب شده ام را در اینجا می آورم:

1) خلاصه برداری بیش از حد: در کتاب خوانی هایی که داشته ام عمدتا از خلاصه برداری(بخوانید کپی برداری) در حد غیر معمولی و با استفاده از رنگ های مختلف بهره می بردم. خلاصه برداری خوب است خوب است و خوب اما نه در حدی که باعث توقف ذهن در یادگیری شود و باید فهم ما از مطالب کتاب باشد نه تکرار لغات و جملات کتاب برای حفظ کردن آن ها

2) توجه نکردن به سرعت مطالعه: میثم به درستی اشاره می کند برخی صفحات کتاب ساده و روان است و برخی ثقیل و سنگین. اگر دارای مهارت تند خوانی نباشیم در صفحات ساده کتاب غرق تفکرات دیگری خواهیم شد و عملا تمرکز خود را از دست می دهیم. همچنین کند کردن سرعت خواندن در صفحاتی از کتاب که سنگین است به درک بهتر ما کمک خواهد کرد.

3) به عقب برگشتن: این توصیه در روش های متمم خوانی هم آمده است. در انتهای هر جمله، نصف میزان زمانی که برای خواندن آن صرف کرده ایم صبر کنیم و در مورد جمله ای که خوانده ایم فکر کنیم تا ببینیم جمله قبل را به درستی فهمیده ایم یا خیر. استفاده نکردن از flag ها هم برای مشخص نشدن جایی که تا آنجا مطالعه کرده ایم هم مناسب است. همان طور که میثم در وبلاگش مطرح می کند. این کار ما را مطمئن خواهد کرد که کتاب را از جایی آغاز می کنیم که فهمیده ایم و نه صرفا خوانده ایم.

4) تعیین حداقل هدف در مطالعه: یک حداقل هدف در مطالعه تعیین کنیم. این کار باعث خواهد شد که طمع و لذت کتابخوانی را بهتر بفهمیم. ضمن اینکه هر مطالعه ای شروع، میانه و پایان دارد که با توجه به مطلب مورد بحث حتما می بایست یک مبحث که مقدمه، اصل مطلب و نتیجه آن مطلب در آن آمده است درون هدف مطالعاتی قرار گیرد. خواندن از ابتدای اصل مطلب تا میانه نتیجه نه جذابیتی ایجاد می کند و نه به فهم مطلب کمک خواهد کرد.

5) کمال طلبی در تمام کردن کتاب هایی که شروع کردم: به یاد دارم کتاب اقتصاد کلان دکتر شاکری را از شهاب به قرض گرفتم. شروع کردم به خواندش، اقتصاد را از بعد ریاضی دیده بود. خوب بود اما به درد کار من نمی خورد. به خاطر کمال طلبی عجیبم، به هر زوری بود تمامش کردم و خلاصه هم برداشتم ازش.

6) مرور مجدد: مرور مجدد برخی کتاب ها، برخی فایل های صوتی اطلاعات و دانسته هایی به ما می دهد که در مرتبه اول به هیچ وجه این اتفاق نخواهد افتاد. مرور مجدد، فرصت فکر مجدد و دریافت اطلاعات جدید از مطالب گذشته را فراهم می آورد.

منتظر شروع بحث شیرین کتاب خوانی در متمم و سایت شعبانعلی خواهم بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

بازخورد گرفتن صحیح، عزت نفس و انگیزه

پی نوشت: خوش بینی، امید و انگیزه چیست و چه تفاوت هایی با هم دارند؟

خوش بینی نسبت به اتفاقاتی است که در خارج از کنترل ما رخ می دهد، مثل شاخص بورس در شش ماهه آینده، وضعیت مسکن در سال آینده، وضعیت جنگ یمن و عربستان در سال آینده و.... .


هنگامی که از آینده صحبت می کنیم چه خوب چه بد یعنی امید داریم. هرگاه در گذشته و حال به سر بردیم، رغبتی به صحبت درباره آینده چه مثبت و چه منفی نداشتیم آنگاه امید خود را از دست داده ایم. اگر در رابطه عاطفی خود نسبت به آینده ابراز امیدواری یا تاسف و ترس کردم یعنی آینده ای را برای خودم و شریک عاطفی ام متصور هستم و یعنی اینکه امید دارم.

اما آنچه باعث حرکت و عمل در انسان می شود انگیزه است. انگیزه محرک وادار شدن به عمل است.

(برداشتی آزاد از فایل صوتی نقطه شروع متمم)


اما آنچه مرا به بیان تفاوت این سه مفهوم و مطلب امشب واداشت از ماجرای گشت زدن در اتوبان های شمال تهران آغاز شد. آنجا که با کمک نقشه های دیجیتالی، سه مرتبه یک مسیر را اشتباه رفتم(البته بماند که به روی خودم هم نیاوردم).


بازخورد گرفتن صحیح از رفتار خود با توجه به سلسله ارزش‌ها شاید بهترین راهنما و معلم هر انسانی باشد آنجا که صحبت با دیگران و مشورت خواستن از آنان به دلیل ندانستن اولویت ها و ارزش هایت افسرده ترت می کند، بهترین راهنما و معلم همین است.


بازخورد گرفتن از کارها از وظایف شغلی تا ارتباطات و مذاکرات نیازمند فرصتی روزانه یا هفتگی برای اندیشیدن به آن‌هاست. همین تفکر، همین بازخورد گرفتن، همین اصلاح ها با توجه به بازخورد هاست که منجر به بهبود روزانه، هفتگی و سالانه ما خواهد شد. همین جاست که پس از یک سال می بینیم آن محمدرضای قبلی با امروزی چقدر متفاوت است و به آن می بالیم.


بازخورد گرفتن روزانه و اصلاح و پیشرفت های کوچک من را هر روز بهتر از دیروز می کند. بهتر شدن روزانه و پیشرفت های کوچک روزانه، به بهبود عزت نفس من کمک می کند. عزت نفس بهتر و پیشرفت های کوچک در من انگیزه بیشتری برای بازخورد و پیشرفت ایجاد می کند و حلقه ای بسته ایجاد می شود که نهایت آن، عزت نفس بهتر، پیشرفت مداوم و تحلیل های بهتر برای پیشرفت خود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

ارتباطات و اقتباسات اجتماعی

در هر ارتباط اجتماعی بین ما و سایر افراد مثل همکاران، خانواده، دوستان، آشنایان و حتی غریبه ها یک تبادل اطلاعات رخ می دهد. تبادل اطلاعات می تواند شامل ارائه اطلاعاتی درباره خود، درباره محصولی که قرار است بخریم، درباره مسائل مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نقد فیلم ، زبان بدن و هر چیز دیگری می تواند باشد.

این تبادل اطلاعات، بین افراد با دو دیدگاه می تواند مورد توجه باشد:

1) خالی کردن خود از اطلاعاتی که به تازگی به دست آورده ایم برای تحلیل بهتر آن و کسب اطلاعات جدید

2) دریافت اطلاعات جدید از اطرافیان

در مورد اول به خوبی مورد دوم عمل نمی کنم.

در مواجهه با دوستانم هنگامی که با آن ها، صحبت می کنم چیزهای زیادی از شخصیتشان می آموزم.

از یکی صلابت در تصمیم گیری

از دیگری دفاع از حقوق خود در مقابل دیگران

از دیگری تفکر نقادانه داشتن به مسئله و دیدگاه جامع نگرانه

از یک فروشنده خوب، ارائه محصول به بهترین نحو

از یک فروشنده دیگر، خوش اخلاقی و خوش رویی را

یکی از ویژگی های مثبتم را همین می دانم. اگرچه قبلا مخرب عزت نفسم بوده است اما اکنون به بهترین وجه از آن برای پیشرفت خود استفاده می کنم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

باغ کتاب، محلی برای مطالعه بیشتر یا نمادی برای پروژه های هزینه زا

دیروز به مناسبت روز تولدم و با هدف گرفتن کادو برای خودم سری به باغ کتاب تهران زدم. با اینکه چند ماهی از افتتاح این مجموعه می گذرد و من هم هر هفته لااقل دو بار از کنار این مجموعه رد می شدم با توجه به سابقه شهرداری در ایجاد این مجموعه ها و مخاطبانی که هر روز برای دیدن این مجموعه می دیدم، طی این مدت هیچ گاه تمایلی به سرزدن به آن نداشتم. امروز هم به دلیل نزدیکی و برای جلوگیری از قضاوت ذهنی و اعتماد بیش از حد خودم به آن، به آنجا سر زدم.

از مجموعه چند طبقه ای ایجاد شده، تنها نیمی از طبقه همکف به بخش خرید کتاب اختصاص یافته بود. طبقه بندی کتاب ها با توجه به سلیقه متصدیان انجام گرفته بود و مثلا کتاب اثر مرکب دارن هاردی در قفسه روانشناسی و کتاب های مذاکره در قفسه موفقیت قرار داشتند.

آن چیزی که به نظرم، بیشتر از همه در ذوق می زد شیوه جستجوی کتاب ها بود. چندین کامپیوتر برای جستجوی افراد در نقاط مختلف، تعیبه شده بود. جالب این بود که با جستجو تنها می توانستی بفهمی این کتاب در باغ کتاب موجود است یا نه؟ دسترسی به آن و فهمیدن مکان آن با چشم و حدس زدن قفسه صورت می گرفت. البته متصدی بخش، اذعان کرد که در حال حاضر داده ها تکمیل نیست و در ماه های آینده این قابلیت (از نان شب واجب‌تر) اضافه خواهد شد.

ورودی اصلی باغ کتاب به بازی های رایانه ای اختصاص داشت(البته نمی دانم جشنواره بود یا این بازی ها دائمی هستند). بخش کودک و نوجوان را سر نزدم امیدوارم این بخش لااقل چنگی به دل بزند برای مادران و خانواده ها.

در زیر تصاویری از نمای بیرونی و داخلی باغ کتاب را آورده ام:

 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

چند شخصیتی بودن، انرژی و صداقت

َداشتن شخصیت های متفاوت در فضای مجازی، گفتگوهای تلفنی و دیدارهای حضوری شاید پر انرژی برترین کار ممکن باشد. اگر در این میان، صداقت هم نداشته باشیم فکر می کنم حداقل نیمی از فضای مغز ما به تجزیه و تحلیل صحبت های خود برای جلوگیری از تنقاضات به هدر می رود. چند شخصیتی بودن همچنین فشار زیادی را بر ما تحمیل می کند و گاهی به خواسته هایی باید پاسخ دهیم که چند شخصیتی بودنمان فاش نگردد.


آن چیزی که از آن صحبت می کنم با بیماری چند شخصیتی که بیماری ای روانی است متفاوت است.


نداشتن صداقت حجم وسیعی از مغز ما را برای فهم تناقضات و جلوگیری از لو رفتن، اشغال می کند. حال آنکه با صداقت هم حس بهتری نسبت به خود و دیگران خواهیم داشت و هم نیازمند اشغال شدن این حجم وسیع از مغز برای درک تناقضات نیستیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

جرات مندی، ابراز وجود و عزت نفش

جرات مندی یا جرات ورزی را می توان به شکل زیر تعریف کرد:

جرأت ورزی، یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خویش که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت­ ورز برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نیستند و ضمن این که به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام می­گذارند، اجازه نمی دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند.+

رفتار های جرات مندانه را می توان در سه قالب مختلف دسته بندی کرد:

1.      بیان جرأت‌مندانه احساسات مثبت و منفی؛

2.      رد جرأتمندانه خواسته های نابجای دیگران و مقاومت در برابر آنها؛

3.      درخواست های جرأتمندانه از دیگران.

رفتارهای جرات‌مندانه در جای صحیح خود، منجر به بهبود عزت نفس خواهد شد.  تشخیص صحیح جای درست رفتار جرات مندانه است که اهمیت دارد.

 

اگر در بیان خواسته ها و احساسات خود جرات و جسارت کافی را نداشته باشیم و اصطلاحا رفتاری منفعلانه را در پیش بگیریم، در بلند مدت افسرده خواهیم شد و عزت نفسمان رو به تخریب خواهد رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی