۵۴ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

اشتباهاتی که تکرار نخواهم کرد(2)

پی نوشت: می خواستم اشتباهات خودم را در قالب یک نوشته بنویسم. دیدم هم طولانی می شود و هم نیاز به فکر بیشتری دارد. این دومین نوشته از "اشتباهاتی که تکرار نخواهم کرد" است.

5.      سکوت در جایی که صحبت کردن بهتر بود و صحبت درجایی که سکوت بهتر بود: تشخیص اینکه کجا سکوت کنم و کجا صحبت کنم شاید اشتباهی بود که خودم و دیگران را اذیت کرد. سکوت و توانایی تشخیص محل درست آن شاید مهمترین مهارتی باشد که نداشتم. می توان این مهارت را با بیان صریح خواسته ها که در درس عزت نفس مطرح شده است، مرتبط دانست که مخرب عزت نفس من بوده است.

6.       شوخی بیش از حد و شوخی در موارد حساسیت برانگیز: شوخی بیش از حد باعث جدی نگرفته شدن توسط اطرافیان خواهد شد. شوخی باید به اندازه و در جهت تغییر فضای کاری یا رابطه عاطفی باشد. همچنین شوخی در مواردی که جزء اصول پایه ای است نباید انجام شود.

7.      پیگیر بودن: دنیا سرش شلوغ تر از آن است که پیگیر تو و خواسته هایت باشد. عدم پیگیری به جا و مکرر خواسته ها منجر به ناامیدی و بیرونی شدن مرکز کنترل خواهد شد. بیرونی شدن مرکز کنترل اگرچه در کوتاه مدت انسان را شاد نگه می دارد اما در بلند مدت به دلیل آنکه باعث می شود احساس کنیم کنترلمان بر محیط کم است باعث نا امیدی و بی انگیزگی خواهد شد. چه بسیار مواردی که به خاطر عدم پیگیری من جزء کارهای ناتمام من است.

8.      مقایسه افراطی: مقایسه افراطی مثل مقایسه یک فرد مالی با یک نقاش ساختمان است. مقایسه های افراطی مخرب عزت نفس هستند. مقایسه های افراطی منجر به تصمیماتی می شوند که باعث دور شدن از هدف اصلی و دستیابی به اهداف احساسی می گردند. مقایسه های افراطی ناشی از نداشتن معیارهای مشخص و اهداف قابل دستیابی است که منجر به آن می شود که با دیدن هر فرد شروع به مقایسه خود با وی کنیم.

9.      دیدگاه قاضی به جای وکیل: در بررسی و تحلیل رفتارهای خودم در مقایسه با قبل مثلا مذاکره کردن با دیگران، قانع کردن دیگران، هنر سخنوری و سایر مهارت ها دیدگاه قاضی داشتم. به دنبال عیب ها می گشتم. این دیدگاه باعث می شود تا کوچکترین تغییر مثبتی که در رفتار دیده می شود نادیده گرفته شود و با کمال طلبی و گذاشتن استانداردهای بالا برای خود، تغییرات مثبت نادیده انگاشته شود. در مقابل، دیدگاه وکیل به دنبال کوچکترین نکات مثبت است که باعث رشد و تقویت نکات مثبت خواهد شد. این دیدگاه از مقایسه وضعیت فعلی خود با وضعیت قبلی خود و دیدن نکات مثبت به وجود می آید.

10.  وسواس داشتن: کسانی که جلوتر از ما مسیر ما را رفته اند و انتهای مسیری که برای اهداف خود تعیین کرده ایم قرار دارند را نباید با شرایط فعلی خود مقایسه کنیم. مهم طی مسیری است که آنان داشته اند و نباید هیچ گاه فعلی آنان را با خود مقایسه کرد. این مقایسه و وسواس داشتن (از آنجا که ما مسیر آنان را طی نکردیم) منجر به نا امیدی خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

اشتباهاتی که تکرار نخواهم کرد

پی نوشت: اشتباهاتی که هر فرد در زندگی اش مرتکب می شود و آگاهانه آن را اصلاح می کند شاید بهترین راهنمای راهش در زندگی باشد. شاید به تعداد همین اشتباهات است که انسان ها متفاوت می شوند یکی تا آخر عمر اشتباهات یکسان می کند و دیگری هر روز اشتباهی تازه. همین اشتباهات است که آدمی را به دنیایی جدید می برد

نمی دانم چگونه اما دو روز قبل جرقه ای در ذهنم زده شد که درباره اشتباهاتی که تاکنون کرده ام بنویسم شاید در ادامه پست "حرکت از کمیت به سوی کیفیت". لیست را در طی دو روز گذشته تکمیل کردم و به موارد ذیل رسیدم. قطع به یقین موارد ذیل ادامه دار خواهد بود:

1.      توجه به کیفیت به جای کمیت: به عنوان یک پست مستقل به این اشتباهی که انجام می دادم، پرداخته ام. بعد از نوشتن این پست، آگاهانه به این مسئله توجه کرده ام. مصداق های زیادی از این اشتباه وجود دارد. از مدیری که به سابقه فعالیتش می نازد تا کارمندی که فکر می کند به خاطر 4 سال کار کردن در یک حوزه خاص برای جذبش سر و دست می شکنند. از استادی که جزء افتخاراتش تعداد کتاب های مطالعه شده اش است و کاری به تاثیر آن در زندگی روزمره اش ندارد. مصداق زیاد است و زمان کم.

2.      عدم طرح مشکلات موجود در محیط شغلی یا رابطه عاطفی: فرض کنید من از دریافتی حقوقم در محیط کار راضی نیستم. با خودم کلنجار می روم برای رفتن و تغییر محیط کار. آیا این مصداقی از انتخاب آخرین گزینه به عنوان اولین راه حل نیست؟ نمی دانم ریشه این اشتباهم در کجاست؟ اهمال کاری، مذاکره ناصحیح، ترس از تصمیم گیری. اشتباهی که عواقب خطرناکی هم دارد. مشکلات که مطرح نشود، یزگتر خواهند شد حجم زیادی از فکر و توجه را به خود جلب می کنند و عملا انسان را فلج می کنند.

3.      بی توجهی به ارتباطات: تا مدت ها ساده لوحانه تصور می کردم که آدم ها به خاطر لیاقت ها و توانایی ها و شایستگی هایشان است که در پستی قرار می گیرند یا مسئولیتی به آنان سپرده می شود. دیدگاه امروزم نسبت به ارتباطات اینگونه است که اولویت با ارتباطات است تا دانش و لیاقت و شایستگی.

4.      سوال نپرسیدن: جهل بیجا در سوال نپرسیدن. یاد پستی از محمدرضا شعبانعلی درباره ماجراهای کتاب هایش افتادم. داستان از این قرار بوده است که سرپرستش وی را برای نظارت بر بتون ریزی بالای سر کارگران می گذارد و او هم که هیچ از این نمی دانسته برای کم نیاوردن مقابل کارگرها شبانه کتاب خود آموز می خرد و شروع می کند به خواندن آن تا صبح. نتیجه گیری جالبی دارد انتهای قصه ای که او تعریف می کند. می گوید پیش یکی از دوستانم رفتم و او به من گفت محمدرضا برای اینکه در یک حوزه بتوانی سرت را بالا نگه داری سعی کن در بقیه حوزه ها سرت را پایین بیندازی و یاد بگیری(برداشتی آزاد از قصه کتاب های من محمدرضا شعبانعلی). سوال نپرسیدن هزینه های بزرگی در زندگی به من تحمیل کرده است: رفتن مجدد راه هایی که دیگران قبل از من رفته اند، انجام اشتباهات مجددی که دیگران قبلا انجام داده اند، وقت هدر دادن، پول هدر دادن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

حرکت از کمیت به سوی کیفیت

پی نوشت: کسب برخی تجربه ها در زندگی، فرصت هایی از انسان را می گیرد که دیگر قابل بازگشت نیست. اما به افق پیش رویت که نگاه می کنی میبینی، به دست آوردن این تجربه آنقدر مهم بوده است که ساعات از دست رفته زندگی ات در مقابل آنچه به خاطر داشتن این تجربه به دست خواهی آورد، معقول و منطقی است.

بسیار در مورد این شنیده ام که کیفیت انجام یک کار به مراتب از کمیت و تعدد آن مهم تر است. در اعتقادات دینی به این مهم پایبند بودم در این سال های اخیر و به یاد ندارم که عمل مستحب بدون حالی انجام داده باشم. واجباتام را انجام می دادم و اگر حال داشتم کاری اضافه بر واجبات انجام می دادم و گرنه که هیچ.

در برنامه ریزی زندگی انگار نه. به دنبال بهینه کردن ساعات زندگی ام به دنبال استفاده از نرم افزارهای ثبت زمان رفتم. از این نرم افزار استفاده می کردم. به صورت هفتگی متوسط ساعات هر فعالیت را یادداشت می کردم و برای ساعت آن فعالیت برای هفته آینده برنامه ریزی می کردم. ابتدایش حس خوبی بود تمام زندگی هفته ات خلاصه می شد در 12 یا 13 ستون اکسل و به ساعت. به هرکسی می خواستی گزارش روزهایت را بدهی با سند و مدرک و به دقت میتوانستی این کار را انجام دهی. استفاده از این روش مزایایی هم داشت. استفاده از شبکه های اجتماعیم را به شدت کاهش داد و تنهاترم کرد. اما در نهایت تمام امور در یک متوسط ساعت کوفتی نشان داده می شد. وقتی ساعت متوسط مطالعه روزانه به 4 یا 5 ساعت میرسد در خود احساس غرور می کردم. اما آیا این 4 یا 5 ساعت خروجی قابل مشخصی هم برایم داشته؟ قوی ترم در حوزه مورد علاقه ام کرده است؟ به عزت نفسم کمک کرده است؟ پاسخی برای این سوالات نداشتم و حتی سوالاتم این نبود.

بیش از یکسال طول کشید تا بفهمم نیازم تعداد صفحات یا کتاب هایی که خوانده ام نیست. شاید تعداد کتاب هایی که خواندم در کوتاه مدت حالم را بهتر کند اما در بلند مدت، سنگینی کتاب هایی که خوانده ام و هیچ ازشان نفهمیده ام یا تاثیری روی من نداشته اند بر دوشم بیشتر خواهد بود و حالم را بدتر خواهد کرد. یکسال طول کشید تا فهمیدم فیلم خوب کمی از کتاب خوب ندارد و یک فیلم چقدر می تواند الهام بخش باشد. یک سال طول کشید تا بفهمم، کیفیت ارتباطات تو در محیط کاری و دوستان دارایی مهمی است.

اکنون، نه ساعاتی که مطالعه می کنم برایم مهم است نه ساعاتی که به ارتباطاتم می گذرانم. کیفیت هر یک را می سنجم و خروجی می خواهم از هر یک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

چرا می نویسم؟

در این مطلب می‌خواهم درباره چرایی نوشتنم در این وبلاگ شرح دهم:

چرا می‌نویسم؟

تنها دلیل برای نوشتن در این وبلاگ "خودم" هستم.

چند وقتی است به دلیل مطالعه کتاب‌ها و مقالات مالی و اقتصادی دچار رخوت شدیدی شده‌ام و درباره مطالب گوناگون اقتصادی و مالی اطلاعاتی از منابع گوناگون دارم که وجود این اطلاعات به من این حس را می‌دهد که چیزی بلدم (اما خدا رو شکر هیچ‌وقت احساس صاحب‌نظر بودن نکرده‌ام). همچنین با دقت در صحبت‌های اخیرم با دوستان و آشنایان به تکراری شدن حرف‌هایم در محافل پی برده‌ام. تکراری بودن مطالب برای خودم که گوینده آن هستم رخ‌داده است نه برای شنوندگان آن.

در هنگام خواندن یکی از مطالب محمدرضا شعبانعلی درباره چرایی نوشتنش نکته‌ای جالبی به چشمم خورد. اصلاً بگذارید عین مطلب را بیاورم."بیرون ریزی و نوشتن، درست مانند پرت کردن سوخت موشک به بیرون است. تو را خالی می‌کند و با تکانش و شدتی بیشتر، به جلو می‌راند." حتماً برای شما هم پیش‌آمده است که وقتی موضوعی را که به‌تازگی خوانده‌اید برای فرد دیگری تعریف می‌کنید خودتان بهتر آن را می‌فهمید و نکات تروتازه و زوایای پنهان آن را بیشتر متوجه می‌شود. حتی برای من پیش‌آمده است که یک کتاب خوانده‌ام و بعد از تعریف آن برای دوستانم خودم نکات جدید و مهم آن را کشف کرده‌ام!

نکته بعدی در رابطه با دلیل نوشتنم، ثبت طرز تفکر فعلی است.برای من زیاد پیش‌آمده است که با دیدن یک عکس در خاطرات گذشته غرق‌شده و فضای آن عکس و لحظات آن برایم یادآوری شده است.ویژگی اصلی عکس‌ها و فیلم‌ها ثبت لحظات تاریخی و فیزیکی انسان است.اما در رابطه با طرز فکر چطور؟آیا می‌توانیم طرز فکر 3 سال پیش خود را به خاطر بیاوریم؟ مسلماً کسانی که روزانه به نوشتن خاطرات خود می‌پردازند به‌راحتی می‌توانند این کار را انجام دهند اما برای سایر افراد این کار بسیار سخت است.حتی گاهی دوستی صحبتی را از 3 سال پیش ما نقل می‌کند و باور نمی‌کنیم که چنین طرز فکری داشته‌ایم.خلاصه اینکه تنها راه ثبت و ضبط طرز تفکر و نوع اندیشیدن فعلی درباره مسائل مختلف، نوشتن است. نوشتن باعث ثبت طرز تفکر درباره مسائل مختلف می‌شود و سبب می‌شود متوجه تغییر روند فکری یا عدم‌تغییر آن(مرگ یا جمود فکری) بشویم. ثبت طرز فکر از طریق نوشتن خود راهی است برای فهم جمود فکری و اصلاح آن.

هنگامی‌که می‌خواهم درباره مطلبی صحبت کنم کمتر از زمانی که می‌خواهم درباره آن چیزی بنویسم از منابع معتبر و موثق و رفرنس دهی استفاده می‌کنم. نوشتن درباره مطالب روزمره و مشغولیت‌های ذهنیم سبب تفکر جامع‌تر و علمی‌تری نسبت به آن‌ها خواهد شد که مدنظر من است.

با توجه به دلایل بالا بر آن شدم تا در این وبلاگ شروع به نوشتن کنم. به‌عمد فضای اینستاگرام یا تلگرام را برای نوشته‌هایم انتخاب نکردم.افرادی حاضر در اینستاگرام و تلگرام دیدن یک عکس از دوستانشان یا خواندن جوکی در یک صفحه را ترجیح می‌دهند تا خواندن چرندیات ذهنی یک فرد. فضای حاکم بر وبلاگ به دلیل اینکه فرد برای خواندن آن به سراغ شبکه‌های اجتماعی خود نمی‌رود و در این میان هزاران پیام گرفتارش نمی‌کند را بیشتر پسندیدم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی