۵۴ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

UPS و نقش 48 ساعتی نزدیکان برای ما

یوپی‌اس یا منبع تغذیه بدون وقفه به انگلیسی  Uninterruptible power supplyیا  UPSوسیله‌ای است که در کنار یک رایانه (یا مصرف کننده برقی دیگر) نصب می‌شود و هنگام قطع یا تغییرات شدید ولتاژ ورودی، امکان ادامه کار در حالت نرمال را برای مصرف‌کننده فراهم می‌کند. UPSهای کوچک معمولاً درون خود، یک باتری دارند که هنگام وجود برق در حالت عادی آن را شارژ می‌کنند. هنگام قطع برق یا افت ولتاژ زمانی که ولتاژ از یک مقدار کمتر شود UPS به طور اتوماتیک منبع تغذیه رایانه را از برق شهر به باتری موجود درون خود تغییر می‌دهد این کار در مدت زمانی حدود یک یا ۲ میلی ثانیه انجام می‌پذیرد و در نتیجه رایانه متوجه قطع جریان الکتریکی نشده و به کار خود ادامه می‌دهد.

همان طور که در تعریف UPS آمده بود کاربرد این محصول زمانی است که منبع تغذیه اصلی مثل برق شهری قطع می شود.

عملکرد UPS مرا به یاد زمان هایی انداخت که در زندگی من و هر کس دیگری وجود دارد. زمان هایی که نا امید هستیم، بی انگیزه ایم، رغبتی برای حرکت جدیدی نداریم، زندگی مان پراست از مشکلات حل نشده در ذهنمان. در این زمان منبعی که توانایی خاموش نشدن ما، توانایی ادامه دادن را به ما می دهد چه کسی خواهد بود؟


به نظرم نزدیکانی مثل دوستان، همسر، والدین می توانند منابع خوبی برای مراجعه در این زمان ها باشند. آمار دقیقی وجود ندارد، من هم آمار دقیقی ندارم اما برای اینکه اعداد در ذهن به خوبی باقی می مانند این را بیان می کنم:

هر کدام از ارتباطات نزدیکی که ما داریم در نهایت 48 ساعت خواهد بود که در طول سال توزیع شده است. 48 ساعتی که ما بی حوصله ایم، بریده ایم، بی انگیزه ایم، شکست خورده ایم و می توانیم به ارتباطات نزدیکمان پناه ببریم تا فرصتی کسب کنیم برای برگشت مجدد به زندگی، فرصتی برای بازیابی خود، فرصتی برای گوشزد شدن برخی موفقیت ها و نکات مثبت در دل شکست ها. به نظرم روابطی که در آن این 48 ساعت از یک میزان مشخصی کمتر است نباید جزء روابط نزدیک محسوب شود. روابطی که در آن گوشی برای شنیدن شکست ها، درد دل ها، بریدن ها، نا امیدی ها کمتر از 48 ساعت در سال باشد، نباید جزء روابط نزدیک محسوب شوند(به شرط آنکه رفتارهای بعد از شنیده شدن ما را از گفتن پشیمان نکند).

بودن های کنار هم اگرچه برای دو طرف ارزشمند و لذت بخش است اما اصل رابطه بر می گردد به همین 48 ساعت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تجربیاتی در مدیریت زمان و تکنیک پومودورو

در طول یک سال از هنگامی که درس مدیریت زمان در متمم را خواندم، شروع کردم به ثبت تمام ساعت های روزانه و برنامه ریزی برای مدیریت آن ها. این کار را برای یک سال و چند ماه ادامه دادم. در اواخر حس خوبی به این کار نداشتم اما خودم را قانع می کردم که اگر بخواهم به کسی گزارش ساعات طی شده عمرم را بدهم آماری دقیق در اختیار خواهم داشت. حتی اگر قیامت هم لب تاپم را در اختیارم می گذاشتند با جدول و نمودار ساعات طی شده عمرم را به تفکیک ارائه می دادم. حس کمال طلبی منفی که در من وجود داشت این کار را تایید کرد و تا حدود یکسال آن را ادامه دادم. برای ثبت زمان ها از نرم افزار Time it استفاده می کردم که دسته بندی های نامحدودی ارائه می داد.

بعد از مدتی از این زندگی مکانیکی خسته شدم و از هیچ وسیله ای برای ثبت زمان ها استفاده نکردم.

خوشبختانه دوره مجدد مدیرت زمان در متمم علاوه بر تکنیک پومودورو مرا با چند سایت و نرم افزار جدید آشنا کرد.

Trello یکی از آنان بود. سایت و نرم افزاری برای هدف گذاری های بلند و کوتاه مدت با توجه به مفهوم کانبان. قابلیت های متعدد مثل به اشتراک گذاری و قالب منعطف این سایت و برنامه کاری با شما می کند که هدف هایتان را در اختیارش بگذارید.

Time camp

اگرچه به کار من نیامد. اما نرم افزار و سایت پر کاربردی برای مدیریت زمانی پروژه ها است. آن چیزی که من به دنبال آن بودن تکنیک زمان سفید وسیاه بود که این نرم افزار در اختیار من قرار نمی داد.

اما روی صحبتم در این پست تکنیک پومودورو و مقایسه نرم افزار های مربوط به آن است.

در اینجا و اینجا می توانید توضیحات کاربردی درباره این تکنیک بخوانید.

نرم افزارهای پومودورو قابلیت جذاب چندانی نمی خواهند جز تایمری برای شمارش معکوس 25 دقیقه ای و گاهی Todo list های ساده.

اولین تجربه من Focus booster بود که یک وب سرویس است و نرم افزار های ویندوز و موبایل هم دارد. کارم را با آن شروع کردم و گزارش های خوبی هم می داد. اما خیلی سریع به حد Trial آن رسیدم و دیگر نرم افزار به من اجازه ثبت پومودورو را به علت محدودیت اکانتم نمی داد. محدودیت برنامه مرا به سمت برنامه بعدی شیفت داد که عکس های آن را در زیر می بینید.(البته قبل از رسیدن به آن، دو نرم افزار دیگر هم تست کردم که شرح آن خارج از حوصله است)





Tomatodo نرم افزاری عالی، با طراحی خوب و آوردن جملات انگیزشی در کنار تایمر، امکان تعریف اهداف، عادت ها، امکان استفاده از Stopwatch در کنار پومودورو و همه چیز تمام است. امکان تعریف دسته بندی ها با زیر شاخه هایی برای آن، ارائه آمار از پومودوروهای اجرایی به صورت مفصل، امکان آپلود اطلاعات بر روی سرور و دریافت از سرور.

هر آن چیزی که از یک نرم افزار پومودورو مورد انتظار است در این نرم افزار گنجیده شده است و با گرافیکی بالا و توضیحاتی قابل توجه در اختیار کاربر قرار داده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

شهر کتاب آنلاین سایتی برای خرید آنلاین کتاب با کارمندان حرفه ای


من به صورت ماهیانه مبلغ مشخصی را برای خرید کتاب، فایل صوتی و اشتراک متمم(البته که سالیانه می خرم) در نظر می گیرم و هر ماه حتی اگر فرصتی برای مطالعه آن پیدا نکنم، کتاب می خرم. معتقدم اگر باید به سهم خود و با توان خود، در جهت احیا و کمک به ناشران ماهیانه قدم کوچکی را بردارم.خرید کتاب هم برایم لذت بخش است و گاهی فکر به مخارج کتاب هایم خود روشی برای ترغیب شدنم به مطالعه بیشتر است.

در ماه های قبل همیشه، برای خرید کتاب به کتاب فروشی های انقلاب سری می زدم در کتاب فروشی ها می چرخیدم، با فروشندگان آن خوش و بشی می کردم. گاهی از لیست 5 کتابی که برای خرید انتخاب کرده بودم تنها به سه جلد از آن ها دسترسی پیدا می کردم. زمان و دشواری راه برای دسترسی به خرید کتاب ها گاهی سخت می شد.

با سرچ کردن به سایت شهر کتاب آنلاین رسیدم. تنوع کتاب های خوبی داشت و تقریبا تمام کتاب هایی که می خواستم در آن موجود بود. اولین سفارشم را در این سایت ثبت کردم. شیوه ارسال هم در شهر تهران با پیک موتوری است که هزینه آن براساس میزان خرید از 6 تا 3 هزار تومان متغیر است(نتیجه گیری براساس سفارش های ثبت شده تاکنون) و خرید های بالای 200 هزار تومان هم به صورت مجانی ارسال می شود. راستش را بخواهید اولین ثبت سفارش را با ترس انجام دادم زیرا که کیفیت خدمات آن ها را نمی دانستم. اولین خرید تجربه خوبی بود، کتاب ها با کیفیت بودند و اشتباهی در ارسال وجود نداشت. سر موقع مقرر کتاب تحویل داده شد و بسته بندی مناسبی هم داشت.

آخرین خریدم مربوط به شنبه همین هفته بود. این بار مبلغ سفارشم تا نزدیک 200 هزار تومان هم بالا رفت (نه اشتباه نکنید این نشان از سطح مطالعه من نیست) که قرار بود امروز به دستم برسد. تا ساعت 4 هم منتظر ماندم و از نگهبانی شرکت هم پیگیر شدم که ببینم کسی برای من چیزی آورده یا نه که خبری نبود. با خودم قرار گذاشته بودم که فردا صبح تلفنی سفارشم را پیگیری کنم که حدود ساعت 8 تماسی از یک موبایل ناآشنا داشتم. نام من را برد و خودش را معرفی کرد. از پرسنل شهر کتاب بود بابت نرسیدن امروز کتاب ها معذرت خواهی کرد و گفت پیکی که قرار بوده امروز آن ها را برساند دیر به ما خبر داده است که نمی تواند. تشکر کردم از پیگیری اش و با یک شب بخیر تلفنمان به اتمام رسید.

حقیقتا لذت بردم از رفتار حرفه ای پرسنل سایت که با تلفن شخصی پیگیری کار مشتری را انجام داده است. خواستم به نوبه خودم تریبونی باشم برای معرفی این سایت به کتاب خوان ها و لذت شناسایی یک سایت خوب کتاب فروشی را با شما تقسیم کرده باشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

به جلو غلتاندن هدف


هدف گذاری کار بسیار سخت و حساسی است. در ابتدای امر که به هدف گذاری فکر می کنی، فکر کردن به چیزهایی که قرار 

است به آن ها برسی ساده ترین کار ممکن است حتی روی کاغذ آوردن آن نیز آسان است. مثلا من میخواهم سال دیگر موفق تر از امسال باشم. اما آیا این هدفی است که قابل دستیابی باشد یا اگر قابل دستیابی باشد اصلا قابل سنجش است؟

هدف باید واضح، عینی و قابل سنجش باشد و ملاک هایی برای اینکه بفهمیم در مسیر درست هستیم یا نه داشته باشیم.

من فردی کمال گرا هستم و تصمیم می گیرم شبانه 10 دقیقه ورزش کنم بعد از گذشت یک هفته می بینم 5 روز از هفته را ورزش کرده ام و پیش خودم می گویم از اولم می دانستم به هدفم پایبند نخواهم ماند. در هدف گذاری نباید کمال گرا بود یا اگر هدف را بلند انتخاب کردیم نباید خودمان یادم برود که بالاخره 5 روز از هفته را ورزش کرده ام و ملاک 7 روز هفته ملاک بزرگی است و ورزش کردن پنج روزه خود دستاورد بزرگی در راستای هدفم است.

همه این مطالب بهتر و زیباتر از اینجا در فایل های صوتی نقطه شروع متمم قرار داده شده است.

به جلو غلتاندن هدف خود یکی از مهمترین مهارت هاست. به جلو غلتاندن هدف یعنی مست رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده خود نشویم و هدف های خود را اصطلاحا Roll over کنیم تا بتوانیم پویایی را تجربه کنیم. به جلو غلتاندن هدف، باید قبل از رسیدن به استانداردهایی که تعیین کرده ایم اتفاق بیافتد وگرنه چنان مست رسیدن به استانداردهای خود خواهیم شد که مسیر پیش رو را به فراموشی خواهیم سپرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

فیلم دیوانه از قفس پرید و محدودیت های ذهنی

کودکی از مسئول سیرکی پرسید:

چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این  کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل می تواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است!

صاحب فیل گفت:

این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است.

آن با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.

کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟

صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهایی اش هیچ اثری نداشت، و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی نکرده است.

فیل به این باور رسیده است که نمیتواند این کار را بکند!

این داستان را شاید بارها شنیده باشیم، اما شنیدن و تکرار آن چیزی از اهمیت آن کم نمی کند.


دیروز به بهانه دیدن فیلم One Flew Over the Cuckoo's Nest به یاد این داستان افتادم. مک مورفی که در فیلم خودش را به دیوانگی زده تا از زندان رهایی یابد در بین دیوانگانی قرار دارد که مرز بین جنون و عقل آنان بایدهایی است که خودشان وضع نمودند. شاید بهترین صحنه فیلم از نظر من، آنجایی است که مک مورفی به بیلی می گوید همراه کسی که یک شبه عاشقش شده به کانادا فرار کند اما در عین ناباوری می گوید سرش شلوغ است و کارهایش زیاد و هنوز آمادگی لازم را ندارد.

مرز بین دیوانگی و سالم بودن افراد درون بیمارستان روانی را در این فیلم، مرزهای ذهنی است. جالب اینجاست که اکثر افراد حاضر در این بیمارستان، به جز مک مورفی داوطلبانه در این بیمارستان روانی حضور یافته اند.



یکی دیگر از صحنه های فیلم که به نظرم در زندگی روزمره خیلی از ما هم دیده می شود مردی به نام چزویک است. چزویک از پرستار ارشد چندین بار با داد و فریاد درخواست سیگار می کند و هر بار با امتناع او مواجه می شود. در انتها هم می پذیرد که با این شرایط کنار بیاید مک مورفی در آن لحظه شیشه بخش پرستاری را می شکند تا سیگار به او بدهد و به او می گوید به جای این همه التماس و فریاد کاری بکند. این مشکلی است که گاهی خودم هم داشته ام در زندگی شغلی و فردی هم به کرات دیده ام. مدیری که دلیل عدم پیشرفت واحدش را کمبود بودجه و اختیاراتش می داند. کارمندی که از کمبود حقوقش گلایه می کند و کوچکترین تلاشی برای پیشرفت شغلی و مهارتی اش نمی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

نشانه هایی برای اشتباهاتی که تکرار می شوند

قبلا درباره عدم تصحیح اشتباهات و روند هایی که تکرار می شوند نوشته بودم. عدم تصحیح این اشتباهات منجر به تکرار روندهایی می شود که این روندها روزانه و ماهانه تکرار می شوند. تکرار این روندها منجر به تضعیف عزت نفس می شود.

فهمیدن این اشتباهات و تصحیح آن، نیازمند نشانه هایی است که تکرار مجدد این روندها را به ما تذکر دهند.

کسی که به صورت روزانه و ماهیانه در روابطش غوطه ور می شود، تعادل بین فعالیت های شاد و هدفمند را رعایت نمی کند. فردی در شغلش دچار روزمرگی گردیده است، شخصی که به شغلش یا یک فرد خاص اعتیاد دارد. همه و همه نیازمند نشانه است تا بتوان ملاکی برای تشخیص درست داشت.

این نشانه ها می بایست از جنس عملیاتی باشند تا به محض رویت نشانه ای برای اصلاح و عدم تکرار باشند. نشانه هایی که من برای تعادل بین فعالیت های شاد و هدفمند گذاشته ام، اینگونه اند:

1. بی حوصلگی و خستگی روحی در روز

2. خوابیدن بیش از حد

3. ورزش کم

این نشانه ها به محض مشاهده، باید مورد بررسی قرار گیرند تا اشتباهات قبلی تکرار نشوند.

مانند این نشانه ها برای رابطه عاطفی ام قرار داده ام تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم و بتوانم نقطه بهینه را در رابطه عاطفی ام را بیابم. این نشانه ها عبارتند از:

1. حساسیت بیش از حد روی رفتارها

2. تعیین زمان مشخص و حضور در کنار هم بدون هدف خاصی

3. کمرنگ شدن سهم خانواده و سایر دوستان در زندگی

4. کمرنگ شدن سهم فعایت های شاد برای پررنگ شدن حضور

بی توجهی به نشانه های این چنینی، نقطه تعادل در رابطه را به هم خواهد زد و مرا به سمت وابسته شدن و حساسیت های بیخودی پیش خواهد برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

مسیری که تاکنون طی گردیده است

از روزی که مرتب و حداقل 4 روز در هفته شروع به وبلاگ نویسی کرده ام، بیش از 2 ماه گذشته است و 46 مطلب در وبلاگ درج گردیده است. ما حصل آنچه در وبلاگ درج گردیده است تا به حال تجربیات من بوده است که منجر به شفاف تر فکر کردن گردیده است. نوشتن روزانه و نوشتن در وبلاگ باعث می شود تا دیدگاه روزانه مان به مسائل تغییر کند و همه چیز را از دیدگاه یک تحلیلگر و منبعی برای نوشتن استفاده کنیم. از نگاهی به مانده مرخص استفاده نشده تا تجربه حذف ساعت.

به نظرم نوشتن این دو ماهه، ابتدای کار بوده است و تازه به قسمت شیب رسیده ام و تلاش برای رد شدن از این شیب است که مرا به یک وبلاگ نویس حرفه ای تر تبدیل خواهد کرد.

قرار را بر این خواهم گذاشت که در هر هفته حداقل 4 روز بنویسم. و این بار از مرور کتاب هایی که قبلا هم خوانده ام بنویسم. می خواهم از کتاب هایی که خوانده ام تولید محتوا داشته باشم.

اما مروری بر آنچه تا به حال به وبلاگ گذشته است:

تا به حال 862 بازدید کننده و 2089 نمایش داشته ایم. کمتر از 10 درصد بازدید های وبلاگ بازه بین 12 تا 1 شب است که می تواند ناشی از حضور ایرانیان خارج از کشور باشد. پراکندگی جغرافیایی مشاهده وبلاگ هم در تصویر زیر می توانید مشاهده کنید:

 

کاری به تعداد بازدید کنندگان نخواهم داشت (اگرچه محرک خوبی است و آدرنالین خوبی در خون ترشح می کند) اما با توجه به نوع نوشته هایم فقط وبلاگ برای خودم مناسب خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

اهمال کاری و کارهایی که مهلت زمانی ندارند

اهمال کاری، واژه ای قریب برای من است.

در امتحان های دوران تحصیلی ام همیشه، با این توجیه که در روز آخر و ساعات آخر دانسته هایم از ذهنم نمی پرد در آخرین لحظات ممکن(صف ورودی به جلسه امتحان) درس را تمام می کردم. شب بیداری های خاص خود را داشتم و بعد از امتحان هم خوشحال و شادان می خوابیدم. در امتحان های دوران تحصیلی راهنمایی و دبیرستان با همین شیوه (البته به جز امتحان های سال سوم دبیرستان) بالاترین معدل مدرسه را کسب می کردم و همیشه هم با نوعی تفاخر به همه هم‌کلاسی‌هایم پژ شب امتحانی بودن را می دادم. یک بار که معلم نداشتیم ناظم از من برنامه روزانه ام را پرسید تا به بقیه نشان دهد که دلیل معدل بالایم مطالعه روزانه است نه شب امتحان. وقتی صداقت به خرج دادم و عین حقیقت را گفتم هیچ وقت نتوانست باور کند و دیگر آن رفتار سابق را با من نداشت.

همین چند ماه پیش پروپزال دانشگاهم تا 2 روز قبل از دفاعم در حد چند جمله نوشته شده بود اما 2 روزه نوشتمش و بدون اصلاحات در گروه آموزشی تصویبش کردم. تا اینجای کار اهمال کاری شاید موهبتی الهی بوده است که به من کمک کرده است بهترین نتایج را در کمترین زمان ممکن (البته تحت فشار و استرس فراوان) به دست آورم.

این ویدئوی جذاب از تیم اوربان به خوبی نقش اهمال کاری در زندگی را با نقاشی های جذابش نمایش می دهد.

مشکل از آنجایی آغاز می گردد که ما برای انجام کاری مهلت مشخصی نداریم. به جز امتحانات درسی سایر موارد زندگی این گونه اند. پیشرفت شغلی، گسترش شبکه ارتباطی، مطالعه در یک حوزه خاص، سلامتی جسمانی و.... . نداشتن یک مهلت زمانی مشخص برای اهمال کاران مساوی انجام ندادن کار است. پیشرفت شغلی ای که هر روز به تعویق می افتد و کم کم تبدیل به غرهای روزانه بدون تلاش خواهد شد. شبکه ارتباطی که در اولویت هزارم هم قرار ندارد و هر وقت بدان نیاز پیدا کنیم، حسرتش را می خوریم.

راهکار من برای فرار از اهمال کاری، پریدن از کار A به کار B است. فرض کن دو کار حال به هم زن داریم: اولی تلاش برای قانع کردن مشتری ناراضی و دیگری سر و کله زدن برای گرفتن یک سیستم جدید. به جای اینکه تا انتهای روز قصه دو کار باز حال به هم زن را بخورم، اگر حال صحبت با مشتری را ندارم با مدیر IT صحبت می کنم.

گذاشتن deadline برای خودت و پایبندی به مهلت قانونی تعیین شده بی توجه به کمال طلبی هم می تونه کارساز باشه. از جایی به بعد بابت تاخیرهای کوچک و تکراری صبح از خودم ناراضی بودم. مهلت مشخص نیم ساعته ای را برای خروج از خانه قرار دادم و هفته پیش از 5 روز، 3 روز را نیم ساعت زودتر از موعد کاری به سرکار رسیدم. اول نا امید شدم اما بعد که به پیشرفتم و هدف گذاری ام فکر کردم امیدوار ادامه دادم و این هفته به 4 روز در هفته می رسانمش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

مزیت رقابتی و ارتباطات اجتماعی

 


دنیای امروز، دنیایی است که هرکسی به راحتی توانایی بیان نظرات و ایده های خود را دارد. در هیچ دوره ای از تاریخ انسان تا این میزان راحتی در بیان نظرات خود را نداشته است. این آسانی در بیان نظرات باعث می شود که حجم زیادی از نظرات مختلف از افراد مختلف تجمع گردد که با توجه به وقت و حوصله محدود هر فرد و توانایی محدودش در خواندن، توان خواندن تمام نظرات را ندارد. همین باعث می شود تا یک سری نظرات و رفتارهای خاص را بخواند و به آن ها توجه کند. 



انتخاب از میان این همه، نیازمند داشتن مزیتی رقابتی است. داشتن این مزیت رقابتی منجر به توجه دیگران به ما و نظراتمان است. هر چه این مزیت رقابتی محدودتر باشد و رسیدن به آن سخت تر باشد و یا طبق اصطلاح ست گودین شیب آن بیشتر باشد، تعداد افرادی که به ما توجه خواهند کرد بیشتر خواهد بود. مزیت رقابتی است که باعث می شود در جلسه مصاحبه ما از میان متقاضیان به راحتی انتخاب شویم. مزیت رقابتی است که باعث می شود صحبت ما، نوشته ما، در میان انبوهی از صحبت ها و نوشته ها دیده شود.

در بعد کوچکتر ما برای دوست داشته شدن توسط دوستان، آشنایان و همکاران خود نیازمند مزیت رقابتی هستیم. این مزیت رقابتی می تواند محبت، مهربانی، گشاده دستی، شوخ طبعی، قدرت غافلگیرکردن، عدم حساسایت روی وسایل، تسلط بر سخنوری، اهل مطالعه بودن، توانایی دفاع از ارزش ها و هزاران دلیل دیگری باشد که برای دوست داشته شدن نیازمند آنیم. هر چه دستیابی به این مزیت رقابتی سخت تر باشد، افرادی که در شبکه ارتباطی ما حضور دارند، گسترده تر خواهند بود.


مزیت رقابتی من در ارتباطاتم تا به حال چه بوده است و از این به بعد چه خواهد بود؟

چه مزیت هایی برای تغییر شبکه ارتباطاتم نیازمند است که من در حال حاضر آن ها را ندارم؟

چه مزیت های رقابتی می تواند منجر به ارتباط من با افراد قوی تری گردد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تجربه حذف ساعت از زندگی

برای همچون منی که نگاه کردن به ساعت و توجه به تایم بندی و زمان های خاص، جزء ویژگی های همیشگی ام بوده است و با توجه به شغلم توجه به ساعت بسیار حساس است دوری از ساعت یک فرصت برای تجربه ای جدید محسوب می شود. حفظ ساعت مچی، از کار انداختن ساعت دیواری اتاق، قطع تمامی آلارم های موبایل همگی برای یک تجربه جدید است. در حال حاضر تنها یک ساعت رومیزی کوچک برای نمایش ساعت دارم که گاهی (تنها گاهی) روی زنگ هم می گذارمش. حفظ ساعت از زندگی روزمره، تنها عیبی که برایم داشته است دیر رسیدن و تاخیرهای کوچک 5 الی 10 دقیقه ای ابتدای صبح است که آن هم با زودتر راه افتادن از خانه جبران خواهد شد و برای هفته های اول شاید امری طبیعی به نظر برسد.

زندگی ماشینی، قرارهای پست سر هم، ساعات مشخص کاری، تعاملات و شبکه های اجتماعی به اندازه گذشته فرصت زندگی در حال و لذت بردن را از ما گرفته است. حذف ساعت از زندگی روزمره فرصتی مجدد برای من بود تا بی توجه به ساعت مطالعه کنم، از طبیعت لذت ببرم، از تعاملاتم لذت ببرم و نگرانی ای بابت زمان از دست رفته بابت این مسائل نداشته باشم. فکر می کنم در دومین پست از این وبلاگ بود که حساسیت روی زمان و نحوه خرج کردن آن‌ را به عنوان یکی از دارایی های خود و ویژگی هایم معرفی کرده بودم. امروز می دانم و می فهمم این ویژگی ناشی از کمال طلبی منفی ام بوده است. به این فکر می کردم که تعاملاتم برایم ضررهایی مثل وقت گرفتن از من و وقت کم آوردن برای مطالعه را دارد. تعاملاتم را کمتر کردم حتی یکبار به جمع دوستانم گفتم تنها نیم ساعت برای آنان وقت دارم و بیشتر نمی توانم برایشان زمان بگذارم.

امروز بعد از گذشت کمتر از یکسال از آن تاریخ ساعت را از زندگی ام حذف می کنم تا کیفیت بهتری در مطالعه، تعاملات و لذت از زمان را تجربه کنم. آن روز، تمام زمان هایی که می گذراندم را ثبت می کردم و امروز نه تنها این کار را نمی کنم بلکه به درونم بیشتر توجه می کنم و اگر حوصله انجام کاری را ندارم به دنبال کاری می روم که دوست دارم در این لحظه انجامش دهم(این کار قطعا چیزی از جنس اهمال کاری نیست بلکه توجه و احترام به خواسته ها و انگیزه هاست). امروز می دانم داشتن برادر خوب و فرصت در کنار هم بودن یک دارایی است که ارزش گذاری آن با زمان و پول قابل قیاس نیست. جایی که امروز ایستاده ام، جایی است در میان کمیت و کیفیت، نه نگاه صرف به تعداد ساعات مطالعه و نگاه بدون شاخص و کیفی. جایی که امروز ایستاده ام قطعا حرکتی است روی یک مرز باریک که غلطیدن در هر یک از سرزمین های کمیت و کیفیت، کار را خراب خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی