کانال های تلگرامی و یادگیری قطعه قطعه و وسوسه حذف تمام کانال ها

به بهانه نوشتن در مورد گزینه های پیش فرض و کانال های تلگرامی و خواندن پست صدرا که در این پست هم به آن اشاره کردم، توجهم به لیست کانال هایی که نوشتم جلب شد. اکثرا حول موضوع تحلیل های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بورسی متمرکز هستند به جز چند مورد دیگر. خواندن این حجم از تحلیل ها، در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همگی یادگیری های قطعه قطعه ای هستند که حتی پیرامون این موضوعات خوانده شده نمی توان در حد چند دقیقه صحبت کرد. تنها کاربردش در تکرار طوطی وار آن برای کسانی است که در این کانال ها عضو نیستند و احیانا آن را نخوانده اند. از آنجا که عادت ندارم بدون منبع هم صحبت کنم در ابتدای صحبتم همیشه گوینده را اعلام می کنم و حتی از این فرصت هم سوء استفاده نمی کنم تا برای خودم شهرتی جعلی در ارائه تحلیل بسازم.


 


خواندن این نوع تحلیل ها چیزی از جنس تصویر بالاست. فرض کن به کسی، چند خازن یا چند ال ای دی یا چند ترانزیستور بدهی و حتی کیت برای بستن آن ها را به او ندهی. هر بار چند ترانزیستور و چند خازن که حتی با هم دیگر همخوانی هم ندارند. در انتها سبدی از ترانزیستورها و خازن هایی خواهی داشت که چون حتی جایی برای نصبشان نداری مجبوری به بیرون بریزیشان(البته مغز خودش زحمت حذف تمامی این ها را خواهد کشید و از ما فرصتی برای حذف اینگونه اطلاعات نخواهد گرفت).

فکر به این موارد بود که مرا به حذف تمامی کانال هایی که در پست قبل اشاره کردم وسوسه می کند. آیا می تواند جایگزین این کانال ها، خواندن وبلاگ دوستان متممی باشد یا خواندن آن نیز خود، چیزی از جنس یادگیری قطعه قطعه است. اگرچه خواندن وبلاگ ها برایم بسیار درس آموز است و همیشه با خواندن وبلاگ های دوستان متممی و به لطف Inoreader که جدیدا به گوشی و تبلتم اضافه شده است از وبلاگ ها می آموزم و سوال هایی برای فکر کردن ایجاد می شود. اما به نظرم جایگزین کامل تر و بهتر در این زمینه، به دنبال سوالاتم رفتن و تشکیل کریستال یادگیری است به گونه ای که در موضوع مورد سوال بتوانم در حد چند دقیقه صحبت کنم.

بحث تایید یا عدم تایید برجام توسط ترامپ که طی روزهای آینده رخ خواهد داد با وجود کانال های تلگرامی و خواندن تحلیل آنان در حد خواندن چند نظر و نفهمیدن قسمت هایی از آن خلاصه خواهد شد. در صورت عدم وجود تمام این کانال ها و تحلیل ها، میتوانم بنیاد و اساس تحریم ها را با سرچ به دست آورم و اثر تایید ترامپ بر روی آن را از دیدگاه ها مختلف و نظرات متنوع تر بخوانم. اینگونه خواندن درباره مسائل، هم منجر به ایجاد کریستال خواهد شد و هم افزایش عزت نفس از طریق تحلیل مسائل.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تغییر فضای موبایل و Inoreader

پی نوشت: صدرا علی آبادی را نه دیده ام و نه حتی چهره اش را می شناسم. صدرا را به چند دلیل دوست دارم و نوشته های طولانی اش را می پسندم و دنبال می کنم. ویژگی بسیار خوب صدرا خودمانی نوشتن و فکر کردن و عملگرا بودن است. صدرا حاضر است آنچه اکنون هست را بپذیرد و می تواند شفاف فکر کند. زیبا هم می نویسد، مقدمه و اصل مطلب و نتیجه گیری قشنگی از مطالب طولانی و کم خود دارد.

امروز بعد از خواندن پست صدرا درباره استفاده از محتواهای دیجیتالی در تلگرام و اینستاگرام بود که به فکر تغییر فضای موبایلم افتادم. بخش Home screen و Application های گوشی را از هم جدا کردم. اپلیکیشن ها را هم بدون هیچ ترتیبی در صفحه به خصوص خود قرار دادم. قبل ترها همیشه پوشه بندی خاصی برای هر گروه از اپلیکیشن ها داشتم و هر کدام را براساس نوع کاربری در جای مشخصی قرار می دادم. مهم تر ها و آنهایی که استفاده بیشتری داشتند صفحه اول و مابقی صفحه دوم. نداشتن ترتیب مشخص برای اپلیکیشن ها دسترسی مرا به آنان سخت تر خواهد کرد و به زودی به سراغ آن ها نخواهم رفت و این بخشی از چیزی بود که می خواستمش.

میانه: واقعیتش را بخواهید میخواستم از صفحه اسکرین شات بگیرم اما انقدر این تغییر خوب بود که یادم رفت و الان هم نمی خواهم دوباره بهم بریزمشون. زحمت تصور ذهنی اش با شما

تغییر و جدا کردن هوم از اپلیکیشن ها فضایی اختصاصی به Inoreader داد. امروز برای اولین بار از این نرم افزار استفاده کردم و قابلیت های استثتائی اش را فهمیدم. قبلا توسط محمدرضا برای خواندن وبلاگ اسم این نرم افزار را شنیده بودم اما شنیدن کی بود مانند دیدن.

حضور Inoreader در صفحه اصلی هوم تغییراتش را از همین امروز نمایان کرد. از وقتی با وبلاگ دوستان متممی آشنا شدم یک فولدر در بوک مارکم درست کردم که وبلاگ ها را در آن گذاشتم. هفته اول، سه روز در هفته سر می زدم و کم کم این مقدار تقلیل پیدا کرد. دلیلش هم در طی روز گرفتاری های شغلی بود و شب هم تنها در کنار موبایلم بودم و به لب تاپ کمتر سر می زدم و با موبایل هم بیشتر کانال های تلگرامی چک می کردم و خواندن وبلاگ کار سختی بود. اما امان از این اسکرین کوچک همیشه در دسترس، که می تواند وبلاگ ها را اینقدر سریع و خوب با آن خواند و امان از Inoreader  و نوشته های میثم مدنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

انتقال درونیات و تفکر شفافانه

پی نوشت: همزمانی دیدن این جمله از آلن دو باتن در پیام های اختصاصی متمم با در میان گذاشتن رازی با دوستانم توجه ویژه مرا به معنا و مفهوم این جمله، جذب کرد.

ما انسان ها به هر اندازه در ارائه احساسات و نیازهای خود به دیگران ناتوان باشیم(منفعلانه برخورد کنیم) به همان میزان به عزت نفس خود ضربه زده ایم و به همان میزان نتوانسته ایم شفاف فکر کنیم. بخشی از شکست های ما در زندگی عاطفی، شغلی و اجتماعی نیز به همین مسئله وابسته است.

فرض کنید من امروز احساس می کنم برای کاری که در شرکت انجام می دهم و خدمتی که به شرکت ارائه می دهم لازم است، حقوق بیشتری دریافت کنم. یک راه بیان احساس و نیاز خود با مدیریت و یافتن راه حل برای این کار است. راه حل می تواند از افزایش حقوق تا ترک شغل یا افزایش مزایای غیر نقدی باشد. عدم بیان نیاز در این زمینه، علاوه بر تخریب عزت نفس، منجر به ارائه کار ضعیف تر خواهد شد.

شرکت اصلا قدر من را نمی داند و نمی فهمد من از جان و دل برایش مایه می گذارم. حالا که اینجوری است منم کمتر یا بدتر کار می کنم تا اضافه حقوقی که حق من است و شرکت به من نداده است را جبران کنم.

این بدتر کار کردن نتیجه عدم بیان نیاز است، این در حالی است که بیان مشکلات در این زمینه لااقل منجر به بهتر کار کردن در شرکت دیگری و با افراد دیگری خواهد شد. همین عدم بیان نیاز ما را تا جایی پیش خواهد برد که مسائل را به عوامل بیرونی نسبت می دهیم و عدم موفقیت خود را در موفقیت دیگران جستجو می کنیم.

شفاف فکر کردن، نتیجه و محصول فهم و درک خود است که این، بدون نوشتن و بدون انتقال درونیات به دیگران امکان پذیر نیست. نه اینکه دیگران با انتقال درونیات ما به مسائلی توجه می کنند که ما بی توجهیم، نه به هیچ وجه. تنها به این دلیل که ما با توضیح درونیات خود به دیگران مسئله ای که در ذهن داریم، شفاف تر خواهیم فهمید. 

در سال های تحصیلی دبیرستان همیشه ساعت قبل از امتحان تا رفتن به جلسه امتحان در بین دوستانم حضور فعالی داشتم و مسائل و سوالاتی را که داشتند و نفهمیده بودند را برایشان توضیح می دادم. تنها به این شیوه بود که می توانستم در امتحانات سختی که برخی معلمان طراحی کرده بودند نمره کامل را بگیرم چون قبل از امتحان، ابعاد موضوع برایم کاملا شفاف شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

کانال های تلگرامی و گزینه های پیش فرض

پی نوشت: تا به حال آزمون خطاهای بسیاری در زمینه وجود یا حذف کانال های تلگرامی انجام داده ام. به عمد برخی گزینه های پیش فرض را تغییر داده ام تا اثر آن را بر سبک زندگی خود بدانم.

تغییر گزینه های پیش فرض خود یک روش برای زندگی شادتر و تنوع در سبک زندگی است. همان گونه که محمدرضا هم گاهی اشاره کرده است این تغییر گزینه ها از تغییر مکان موبایل در هنگام خواب گرفته تا در دسترس گذاشتن یک کتاب در ابتدای صبح می تواند متفاوت باشد و هر کدام نوعی سبک زندگی جداگانه را سبب گردد.

اصل مطلب: وجود یا عدم وجود برخی کانال های تلگرامی بر روی تلفن همراه تغییراتی را در شیوه و زمان استفاده از این شبکه ها ایجاد می کند. تجربه من نشان داده است وجود کانال های متفاوت تحلیل بورسی منجر به سر زدن گاه و بیگاه به این شبکه ها برای دیدن این تحلیل ها خواهد شد و از آنجا که یکی از اصول لایتغیر شخصی من در خرید و فروش سهم، استفاده از تحلیل خودم است نه تنها سرزدن به این کانال ها برای من فایده ای ندارد بلکه، زمان من را نیز خواهد گرفت.

در رابطه با کانال های خبری از آنجا که من، همیشه آلارم های مربوط به تلگرام را قطع می کنم و هیچ گاه جز وقتی که خودم بخواهم اینترنتم روشن نیست، استفاده از این نوع کانال‌ها از نوع تحلیلی شان، در نهایت کاربرد زیادی نخواهد داشت. زیرا با روشن کردن اینترنت، تنها حجمی از پیام ها روی هم تلمبار خواهد شد، پیام هایی که برخی از آنان تنها در زمان خود اهمیت دارند و چند ساعت بعد اهمیت خود را از دست خواهند داد. اگرچه برخی از پیام های تحلیلی این نوع کانال ها به افزایش قدرت تحلیلی من کمک خواهد کرد.

تا ماه های قبل ابدا در کانالی که در آن، مطالب طنز یا گیف خنده دار آپلود می شد عضو نمی شدم. اما برای تغییر حال در میانه روز هم که شده در یکی از این کانال ها عضو شده ام.

حضور در برخی کانال های تحلیلی بازار جهانی نفت، محصولات پلیمری و شیمیایی نیز بنا به مقتضیات شغلم و برای آگاهی از وضعیت بازارهای جهانی این محصولات الزامی است.

لیست کانال های تحلیلی مهمترین کانال های تلگرامی را برای من تشکیل می دهند. برخی از این کانال ها به شرح زیر هستند:

نیما آزادی

تحلیل تکنیکال سهم های بورسی و بازار جهانی

یادداشت های سعید درخشانی

تحلیل مسائل اقتصادی و بورسی از دیدگاه بنیادی

سید غفور هزاوه

ارائه نکاتی پیرامون معامله گری در بازار بورس و فارکس

یادداشت های مهدی رباطی

تحلیل مسائل سیاسی، اقتصادی و بازارهای جهانی

دوستدار سقراط

تحلیل مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی از زبان دکتر علی سرزعیم به زبانی ساده و روان

کامیار فراهانی

ارائه نکات آموزشی در زمینه سرمایه گذاری و ارائه تجربیات

کانال دکتر محمد مشاری

ارائه تجربیات در قالب داستان های بلند و تحلیل های بازار بورس برای آموزش تحلیل

اقتصاد رفتاری

تشریح خطاهای رفتاری و ارائه مثال هایی از این خطاها در زندگی روزمره

بازار مسکن(بهروز ملکی)

ارائه تحلیل از تحولات بازار مسکن

خیابان فرصت

تحلیل های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی

انتشارات دنیای اقتصاد

معرفی کتاب های تازه چاپ شده از این انتشارات و ارائه خلاصه ای از کتاب

یک لیوان چای داغ، نوشته های حامد قدوسی

تحلیل های اقتصادی و کمی و نقد تحلیل های اقتصادی عامیانه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تداوم یک رفتار کوچک یا تغییرات بزرگ

همکاری دارم که برای کار از شیراز تا تهران آمده است و در تهران مستقر است. همیشه از تعطیلات حداکثر استفاده را می کند و هر تعطیلی حدود 10 روز به خانه بر می گردد. در سال شاید 4 یا 5 مرتبه این کار را انجام می دهد. چند روز پیش به بهانه این مرخصی ها مانده مرخصی هایمان را با هم چک کردیم. نتیجه علاوه بر تلخ بودن جالب هم بود. مانده مرخصی من حدود 30 ساعت با وجود تمام مرخصی های بلند بالای او، کمتر بود. برای مدت دو ماه در رفت و آمدهای صبحگاهی به سرکار به خودم سخت نمی گرفتم و چند روز در هفته، حدود 15 دقیقه تاخیر داشتم. برای آن هم که تاخیر نخورم، تمام ابتدای صبح آن روزها را مرخصی رد می کردم.

مرخصی های کوچک و مداوم در حدود 30 دقیقه ای طی دوماه، از مجموع مرخصی های طولانی مدت و 10 روزه هم بیشتر شده بود.

این، اهمیت تداوم یک عمل را به ما نشان می دهد. ذهن ما به صورت ناخودآگاه به موارد بزرگ و شاخص توجه می کند. 5 ساعت مطالعه مداوم در یک روز، 2 ساعت ورزش مداوم در یک روز، 2 ساعت مطالعه مداوم زبان و این دست موارد که همگی در زندگی با آن مواجهیم. اما آنچه موجب تمایز ما می گردد عمدتا از جنس تداوم عمل ها و تغییرات کوچک است. رفتارهایی از جنس روزی 5 صفحه کتاب، روزی 15 دقیقه ورزش و... .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تعامل، انگیزه، اشتباه و چیزهایی مهمتر

در دوران تحصیل کارشناسی، دانشگاه ما فضایی صمیمی و کوچک داشت. دوستان اهل مطالعه بسیاری در دانشگاه داشتم. به دلیل مشغله هایی که برای خود ساخته بودم و عدم درک صحیح از مطالعه، آن زمان هیچ گاه به مطالعه مدون و مطالعه کتاب نمی پرداختم. فکر به آن دوران و ارائه حرف هایی از خودم و مشاهداتم مرا به خنده وادار می دارد. دوستان اهل مطالعه زیادی داشتم. در مقابل آن ها همیشه شنونده بودم و گاهی هم به مطالعات محدود خود گریزی می زدم اما هیچ گاه نمی توانستم وارد بحث شوم یا در موردی که صحبت است، نظر بدیع یا متفاوتی ارائه دهم. روندهای جالبی هم در دانشگاه و فضای صمیمی آن شکل گرفت. جمعی برای مطالعه و بحث درباره کتاب های مختلف جمع شدند و اتفاقا چندین کتاب هم خوانده شد و در جلساتی به بحث گذاشته شد. اما من هیچ گاه در این جلسات شرکت نکردم. دوستانی داشتم که درباره مطالعاتشان با من صحبت می کردند اما داشتن این دوستان و تعامل با آنان هیچ گاه انگیزه ای به من برای مطالعه نداد. غبطه به مطالعاتشان می خوردم و آن ها هم به سطح بالای سواد و مطالعات خود می نازیدند اما هیچ یک از آن ها در من انگیزه ای برای مطالعه ایجاد نکرد.

تعاملات کم با دوستان اهل مطالعه و انتخاب نادرست دوستان، مرا با فضای مطالعه غریب کرد. همین دلیل برای انتخاب نشدن متقابل هم کافی بود و به زودی از جمع این دوستان کنار گذاشته شدم.

روز جمعه اتفاقی یکی از این دوستان را دیدم. اما تعامل این بار با دفعات قبلی تفاوت محسوسی داشت. این بار تعامل به صورت دو طرفه انجام شد. اطلاعاتی دریافت کردم و اطلاعاتی هم دادم. هر دو حس خوبی از تعامل را داشتیم و این جنس از تعامل ادامه دار خواهد بود.

انتخاب های اشتباه و عزت نفس پایین، راهی را برایم در دوران کارشناسی ام رقم زد که هیچ گاه نه تمایلی برای مرور آن دارم و نه تکرار. البته مرور آن ها و درس گرفتن از اشتباهات گذشته ام سرلوحه ام خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

تلفن همگانی و نمونه ای از تصمیم براساس روند های فعلی

ایستادن در صف و انتظار برای گرفتن کالا یا خدمتی به دلیل دولتی بودن برخی از خدمت ها در ایران رواج دارد. برنج، روغن، شکر، گوشت از جمله مواردی بود که در صف های طولانی و با کوپن جهت تنظیم بازار و اجرای عدالت(!) میان تمام مردم توزیع می شد. از پدرم شنیدم در ابتدای رواج این کوپن ها حتی کوپن سیگار هم به صورت مساوی بین تمام مردم توزیع می شد و مردم سیگاری و غیر سیگاری هر دو می توانستند سیگار را به صورت کوپنی دریافت کنند.

در این میان، دولت و مخابرات دولتی برای استفاده عمومی مردم در جای جای شهر تلفن همگانی نصب کرده بود. استفاده از تلفن های همگانی با استفاده از سکه بود و گاهی برای استفاده از این تلفن ها ساعت ها صف نیاز بود.



پس از مدتی تلفن ها از سکه ای به کارتی تغییر وضعیت پیدا کرد. شرکت مخابرات اقدام به خرید تلفن های جدید و نصب در شهر کرد. این تلفن ها فقط با کارت کار می کردند و به تدریج جایگزین تلفن های سکه ای شدند. این کار در راستای کم کردن صف های طولانی تلفن و ارائه خدمات بهتر به شهروندان بود. اما تعویض تلفن های سکه ای به کارتی تا چه اندازه ای توانست به بهبود وضعیت و رفاه شهروندان کمک کند؟ آیا هزینه کردن برای تعویض تلفن ها تصمیمی سیستمی بوده است؟ آیا دیر به فکر تصمیمی افتاده ایم که دیگر اهمیت و ارزشی برای شهروندان با گسترش پوشش تلفن های همراه نداشته است؟

از این جنس تصمیم ها در زندگی هم وجود دارد. صرفا تلاش در مسیری که کمک چندانی  به پیشرفت ما نخواهد کرد. این جنس تلاش ها، اگرچه قابل احترام است اما چون در مسیر روند های آینده شکل نگرفته است و با توجه به شرایط حال حاضر و تداوم آن اخذ شده است، صرفا به گسترش آنچه در زمان حال کاربرد دارد کمک خواهد کرد.

برنامه نویسان باینری را به یاد آورید. تلاش برای یادگیری زبان برنامه نویسی که هم بسیار سخت بود و هم محدود.

برنامه ریزی بر مبنای روندهای آینده بسیار سخت است اما به شدت منجر به تمایز ما خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

استفاده از نرم افزار های مدیریت زمان و کیفیت

پی نوشت: از آخرین هفته ای که تمام ساعات روزم را ثبت می کردم، 14 هفته می گذرد. درس مدیریت زمان و استعدادیابی متمم جزء اولین درس هایی بود که درمتمم خواندم و یادداشت برداری کردم. دقیق به خاطر ندارم بعد از اتمام این درس بود یا در اثنای آن که برای ثبت زمان در طول روز، از نرم افزار Time it که مخصوص آندروید است استفاده می کردم. در ابتدا، حس خوبی را تجربه کردم مدیریتم روی زمان ها عالی بود. حساب و کتاب همه چیز را داشتم. این هفته نیم ساعت کمتر از هفته قبل خوابیدم و به جای آن مطالعه غیر تخصصی داشتم.

نمی دانم، شاید جرئت حذف این برنامه را نداشتم، روزی آپدیتش کردم و دیگر روی گوشی ام بالا نیامد. در زندگی احساس کمبود عجیبی کردم. نرم افزار دیگری را جایگزین کردم و چند هفته ای با آن به پیش رفتم تا شاید این حس کمبود جبران شود. تصمیم گرفتم از فرصت به وجود آمده استفاده کنم و کم کم از زندگی ام حذفش کنم و این کار را کردم. گاهی هم به زندگی قبل از حذف این برنامه فکر می کنم اما آنچه دارم را بیشتر از قبل می پسندم و می خواهم.

میان توضیح: امروز هم تصمیم گرفتم ساعت مچی ام را از دستم بردارم و برای مدتی از آن استفاده نکنم و ساعت روی لب تاپم را هم غیر فعال کردم. در حال حاضر تنها جایی که امکان مشاهده ساعت را دارم روی گوشی موبایلم است و هنگامی که با آن کار می کنم؛ آن هم تمام اعلان هایش به جز زنگ و پیامک برای همیشه غیر فعال است.

اصل مطلب: به بهانه های مختلفی و مطالب مختلفی که از دوستان متممی ام و محمدرضا خوانده ام دوباره در مقابل این وسوسه قرار گرفتم که استفاده از این نرم افزارها را آغاز کنم. هیچ گاه مثل قبل از این نرم افزار ها برای ثبت تمام لحظات استفاده نخواهم کرد. استفاده به آن شیوه ساختن زندانی از زمان برای خود است به طوری که فراموش خواهم کرد که انسان هستم، علاقه دارم و احساس. اما آیا استفاده از این نرم افزار ها که تعدادشان هم کم نیست مثل toggl به بهره وری ما کمک خواهد کرد یا فقط ابزاری برای ارائه آمار به خود مقایسه با دیگران و آمار به دیگران است؟

هنوز در حال بررسی این موضوع هستم و به طور قطع نمی توانم درباره آن حتی در کیس خودم صحبت کنم اما آنچه می دانم و فهمیده ام آن است که اهمیتی ندارد که من هزاران صفحه از یک کتاب را خوانده باشم یا نه طوری که بتوانم برای دوستانم تعریف کنم یا درباره اش بنویسم.

مهم نیست ساعات مطالعه روزانه و هفتگی ام چقدر است؟ گاهی اینقدر در همین نکته غرق می شویم که اصلا یادمان می رود چرا مطالعه می کنیم و برای کی؟

مهم آن است که خواندن یک صفحه به دیدگاه من کمک بهتری کرده باشد(می دانم خواندن یک صفحه هیچ کمکی نخواهد کرد).

شاید در پستی دیگر از دیدگاه سیستمی(به قدر وسع خودم)، به این مطلب نگاهی بیندازم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

ترکیب برنامه های روزانه و تعداد موضوعات باز

پی نوشت: فکر می کنم لحظاتی از زندگی که فرصت تنها ماندن را پیدا می کنیم لحظات نابی هستند که هدر دادن آن ها با هر وسیله ای نوعی خیانت به خود محسوب می شود. همین تنهایی ها و تمرکز حاصل از آن است که به ما فرصت بازخورد روزانه و هفتگی از عملکرد خود را می دهد.

کاش لطفی در حق خود کنیم و این فرصت ها را از خود سلب نکنیم. کاش فرصتی به خود برای مرور مجدد رفتارهای خود بدهیم و کاش اندکی فکر کنیم در باره خود.

روزهای پنج شنبه و جمعه را خیلی دوست دارم. برایم از جنس همان تنهایی هایی است که به من فرصت مجدد برای تفکر می دهد. یا تنها در خانه می مانم و یا به کتابخانه می آیم. در کتابخانه هم به جز چند آشنا و احوال پرسی کوتاهی با آنان، تنها هستم(لااقل خودم سعی می کنم فرصت تنها شدن را از دیگران سلب نکنم). ماحصل این پنج شنبه ها و جمعه ها برایم تفکر بوده است.

حاصل تنهایی امروزم در کتابخانه را در دفتر به خصوص وبلاگ که پیش نویس مطالب وبلاگ را در آن یادداشت می کنم، نوشتم.

انتخاب تعداد موضوعات باز زیاد(بیش از 4 یا 5 مورد) در جای جای زندگی ما مشاهده می شود. آن زمانی که چندین کتاب از چندین خواننده و با موضوعات مختلف را جلو می بریم(که اتفاقا خودم هم این کار را کرده ام). آن زمانی که خیاطی و خطاطی و آشپزی و شیرینی پزی را با هم ترکیب می کنیم. آن زمانی که به دنبال بهبود همه جانبه شخصیت خود هستیم. بی توجه به محدودیت منابع و توجه. در فکر به تمامی موارد بالا صدایی در ذهنم جمله ای از درس عزت نفس و برنامه هفته دوم از عزت نفس را تکرار می کند:

"بهبود همه جانبه معمولاً با توقف مطلق یا فرسودگی همه جانبه همراه می‌شود."

آن چیزی که امروز در دفترم یادداشت کردم، تحدید موضوعات باز ذهنی ام به دو یا سه مورد بود. اولین موضوع باز ذهنی ام، عزت نفس دیگری مطالعه مجدد نظم شخصی و دوره دروس مرتبط با آن است. تغییرات را در نرم افزار Habits هم انجام دادم. این نوع تمرکز روی موضوعات به یادگیری کریستالی نیز کمک خواهد کرد. من با عزت نفس عجین می شوم، عوامل کاهش، منابع، روش های افزایش آن را می شناسم و چند هفته ای تمام تمرکزم روی این موضوع خواهد بود. پس از اتمام این بحث سراغ موضوع مذاکره خواهم رفت. در مذاکره می خوانم که نباید در یک جایگاه به خصوص رفتاری منفعلانه داشت آنجا به یاد می آورم که داشتن رفتار منفعلانه در مذاکره چه ضربه ای به عزت نفس وارد می کند و کریستال عزت نفس با رفتارهای مذاکراتی بزرگتر می شود.

این می تواند در مقابل این رویکرد قرار بگیرد که همزمان با مطالعه عزت نفس، مذاکره هم بخوانم و اگر شد خطاطی هم بکنم و مجددا تکرار آن جمله معروف متمم:

"بهبود همه جانبه معمولاً با توقف مطلق یا فرسودگی همه جانبه همراه می‌شود."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی

شیب و تغییر فضای شغلی

قبل از خواندن کتاب شیب ست گودین، همیشه در ذهنم خودم را متهم به تغییر زود شغل و اصطلاحا شاخه به شاخه پریدن می کردم. در همین میان بود که کتاب شیب را خواندم.

قبلا در مورد آن نوشته ام (+)، تمام بحث کتاب در جای جای آن، پیرامون ول کردن، درست ول کردن و ول نکردن است. چه زمانی باید چه کاری را رها کرد و چه زمانی باید به کاری چسبید چون به قسمت سخت آن رسیدی و رد شدن از این قسمت سخت، باعث تبدیل شدن تو به نفر درجه اول و سوپر استار حرفه خودت خواهد شد. در همین حین، یاد یکی از ویژگی های شخصیتی خودم هم کردم و آن صبر بود. عنصری مهجور در وجود من.



به نظرم جایی که فعلا ایستاده ام، دو راهی است بین انتخاب شیب یک حرفه یا شروع حرفه ای دیگر.

شاید مقایسه افرادی که این راه را طی کرده اند در این دو مسیر، مشورت با آنان، بررسی شیب هر یک از این موضوعات بتواند کمکی برای تصمیم گیری در این زمینه محسوب شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا معراجی